جملاتی از کاربرد کلمه طاق ایوان
فلک نقشی از طاق ایوان او طلایه مه و مهر دربان او
روزگارا طاق ایوان فلک در هم شکن طاق ایوان گو ممان چون کسری عالم نماند
بر طاق ایوان فریدون نبشته بود:
گردون گرهی ز طاق ایوان تو باد بر سطح فلک عرصه ی میدان تو باد
بس که عالی شد اساس کاخ رنگآمیز تو چرخ رنگ لاجورد از طاق ایوان یافته
سیاوش چو در پیش ایوان رسید سر طاق ایوان به کیوان رسید
ز وحدت روغنی کن در چراغم بنه بر طاق ایوان دماغم
در ایوان درختی ز زر ساخته سر از طاق ایوان برافراخته
جهان درگرد پستی منظر جمعیتی دارد ز عبرت مغربیکن طاق ایوان شمالی را
شاه یحیی کاندرین شش طاق ایوان سپنج مثل او ناید پدید از اجتماع هفت و چار