معنی کلمه ضابع در لغت نامه دهخدا ضابع. [ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ضبع: ناقة ضابع؛ شتر بازویازنده در رفتن. || فَرس ضابع؛ اسب تیزرفتار یا بسیاررو یا گردن پیچان یک جانب رونده. ( منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه ضابع دیده در عمری ز رویت با خیالی فائع است عمر کان بگذشت بی روی نو عمری ضابع است