معنی کلمه صروف در لغت نامه دهخدا
صروف. [ ص ُ ] ( ع مص ) خواهش نر کردن سگ ماده. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) حوادث. حدثان دهر و نوائب آن. گردشهای روزگار. شدائد روزگار. حوادث. ( غیاث اللغات ) :
نه برآنم که کشد هیچ زمن
آنچ بر ما ز صروف زمنست.( ازجهانگشای جوینی ).و مترصد صروف روزگار پربهانه و مخالفت گورخان... ( جهانگشای جوینی ). و به صنوف صروف فتن و محن گرفتار ودر معرض تفرقه و بوار... ( جهانگشای جوینی ).
- صروف الدهر و صروف دهر ؛ حدثان دهر.
صروف. [ ص َرْ رو ] ( اِخ ) ( دکتر یعقوب... ) وی به سال 1852 م. در قریه حدث ( در سفح جبل لبنان ) متولد شد. پدر او وی را بمدرسه امریکائیان در عبیه فرستاد سپس بدانشگاه امریکائی داخل شد آنگاه دو سال در مدرسه های صیدا و طرابلس درس گفت و به سال 1876مجله المقتطف را در بیروت انتشار داد و به سال 1888 آن را به مصر منتقل کرد و شهرت آن بهمه جا رسید. صروف تا هفته آخر عمر خویش بکار انتشار مجله مشغول بود. مجله المقتطف و مقالات علمی ، تاریخی ، فلسفی آن نیازی بتوصیف ندارد. آثار وی : 1- تحلیل کتاب سموم منسوب به جابربن حیان که به سال 1921 در مجله المقتطف انتشار یافته است. 2- تحلیل کتاب لباب الاداب تألیف اسامةبن منقذ کنانی مؤلف به سال 579 هَ. ق. که به سال 1907 - 1908 م. در المقتطف منتشر گشت. 3- سرّ النجاح تعریب کتاب دکتر سمیلز چ بیروت 1880 م. و طبع سوم آن در مصر به سال 1885 پایان یافت. 4- سیرالابطال والقدماء العظماء که به اشتراک دکتر فارس نمر آن را تعریف کرد و شامل قصص یونان قدیم است و به سال 1883 در 184 صفحه در بیروت به طبع رسیده است. صروف به سال 1927 م. درگذشت. ( معجم المطبوعات ستون 1206-1208 ).