صدپاره

معنی کلمه صدپاره در لغت نامه دهخدا

صدپاره. [ ص َ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) پاره پاره. بسیار چاک خورده :
غیرت حق بود با حق چاره نیست
کو دلی کز حکم حق صدپاره نیست.مولوی.این خرقه صدپاره ما دوختنی نیست.حافظ.

معنی کلمه صدپاره در فرهنگ عمید

دارای پارگی و چاک های بسیار، پاره پاره.

معنی کلمه صدپاره در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که پاره پاره شده بسیار چاک خورده .

جملاتی از کاربرد کلمه صدپاره

درویش را چه بود نشان جان و زبان درفشان نی دلق صدپاره کشان چیزی بده درویش را
کاش ما را بد جگر صدپاره از شمشیر و تیر پاره از تیر سه شعبه می‌نگشت امعای تو
حصیری به صدپاره ده ساله زیر گذشتن زباروی آن خانه دیر
جمع می‌سازد دل صدپاره را سودای عشق لاله از داغ درون شیرازه پیدا می‌کند
دمن از ناخن غم جامه جان را نما صد چاک که گردد مجتبی از زهر صدپاره جگر زینب
من فکندم بر سرت آنگو نه تیغ کوه را صدپاره کردی بی‌دریغ
در محبت کام نتوان بی دل خونخواره یافت غنچه خونها خورد تا چون گل دل صدپاره یافت
نقش شد نام تو بر صفحهٔ دل وین عجبست صفحه صدپاره شد و نقش نمیگردد حک
بوی گل شد زیر چندین پرده رسوای جهان در دل صدپاره ام چون راز خود را جمع کرد؟
سالک از ژنده صدپاره به جایی نرسد رشته مهر تو نادوخته در ژنده هنوز