صحراگرد

معنی کلمه صحراگرد در لغت نامه دهخدا

صحراگرد. [ ص َ گ َ ] ( نف مرکب ) بیابان گرد. || آنکه در بیابان گردد و کشت هاو مزارع را بپاید چهارپا ومردمان بدان گزند نرسانند. رجوع به صحراگردی شود.

معنی کلمه صحراگرد در فرهنگ عمید

بیابان گرد، صحرانشین.

معنی کلمه صحراگرد در فرهنگ فارسی

۱ - بیابان گرد صحرا نشین . ۲ - آن که در بیابان گردد و کشتها و مزارع را بپاید تا چارپا و مردمان بدان گزند نرسانند .

جملاتی از کاربرد کلمه صحراگرد

در بیابان جنون سرگشته‌ام چون گردباد همرهی باید مرا مجنون صحراگرد کو؟
دامن صحرا ز اشک آهوان شد لاله زار روی در حی کرد تا مجنون صحراگرد ما
چرا ای گردباد امروز می گردی ز دنبالم ز خود رم کرده ام مجنون صحراگرد را مانم
سایه‌پرور ساخت صد مجنون صحراگرد را رایتی کاندر بیابان جنون افراختیم
ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد دل ضعیف مرا تاق امتحان تو نیست
گروهی سر به سر مجنون و مجهول بیابانی و صحراگرد چون غول
شمع ایمن کز فروغش کوه صحراگرد شد روزگاری شد که پنهان در ته سرپوش ماست