صبحگاهان

معنی کلمه صبحگاهان در لغت نامه دهخدا

صبحگاهان. [ ص ُ ]( اِ مرکب ، ق مرکب ) بامدادن. هنگام صبح :
نهاد آن مهد را بر دوش شاهان
به مشهد برد وقت صبحگاهان.نظامی.

معنی کلمه صبحگاهان در فرهنگ عمید

در هنگام صبح.

معنی کلمه صبحگاهان در فرهنگ فارسی

( اسم ) بامدادان صبحگاه هنگام صبح .

جملاتی از کاربرد کلمه صبحگاهان

غم شبهای ما خواهی که چون روزت شود روشن بیا و ناله شبگیر و آه صبحگاهان بین
بر گیر ز خواب صبحگاهان آن نرگس مست پر خمارش
نه شهم ولی چو شاهان بمصاف کینه خواهان ز دعای صبحگاهان حشم و سپاه دارم
شما صبحگاهان بر اطراف دشت که تا من بیایم نمائید گشت
سازند کمین به صبحگاهان بر غارت مال بی پناهان
چه گویم قصّه، وقت صبحگاهان بزاری کشته شد شاه سپاهان
شب سرآمد یک دم آخر دیده بر هم نه رهی صبحگاهان اختر شب‌زنده‌دار آسوده است
گر حالت صفایی پرسی به بیت احزان چون شمع صبحگاهان سرگرم جان گدازی است
در حریم قدس اما صبحگاهان کرده‌ام از لب روح القدس وام این دعای مستجاب
پاکان به نیاز صبحگاهان آمرزشم از خدای خواهان