صادق القول

معنی کلمه صادق القول در لغت نامه دهخدا

صادق القول. [ دِ قُل ْ ق َ ] ( ع ص مرکب ) راست گو. راست پیمان. آنکه چون وعده دهد وفا کند. صادق العهد.

معنی کلمه صادق القول در فرهنگ عمید

۱. راست گو.
۲. خوش قول.

معنی کلمه صادق القول در فرهنگ فارسی

خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی خورشید صفت با همه کس یکرو باش . ( منسوب به بایزید بسطامی ) ۲- صفتی است از صفات خدا .
راست گو

جملاتی از کاربرد کلمه صادق القول

بیان آنک از پس حجب بود آنک در صورتهای مختلف مینمود و آن حضرت منزه است از صورت و بیان آنک در مقام تلوین بود آنک افول میپذیرفت و او منزه است از افول و بیان آنک پرتو انوار صفات حق بود که مشاهده میافتد آنک بتعریف حق دل ذوق شهود مییافت و بر حقیقت آن حکم میکرد و دل حاکمی صادق القول است در آنچ بیند آفت کذب درو راه نیابد که «ما کذب الفواد ما رای». دل چون دل ببود دروغ نبیند حکم «هذا ربی» هم از آن پرتو خیزد که مشاهد دل است.
اما طایفه‌ای را که منظوران نظر عنایت‌اند اثر آن انس که با حضرت عزت یافته بودند با ایشان باقی مانده باشد. اگر چه بخود ندانند که وقتی در عالم دیگر بوده‌اند ولکن چون مخبری صادق القول بگوید اثر نور صدق آن مخبر و اثر آن انس بیکدیگر پیوندد هر دو دست در گردن یکدیگر آورند زیرا که هر دو همولایتی اند یکدیگر را بشناسند اثر آن موافقت بدلها رسد جمله در حال اقرار کنند.
محمّد صادق القول و امین است جهان را رحمةٌ للعالمین است
خواهی که چو صبح صادق القول شوی خورشید صفت با همه کس یک رو باش