صادع

معنی کلمه صادع در لغت نامه دهخدا

صادع. [ دِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از صَدْع. || قاضی. داور. ( اقرب الموارد ). || شارع : علی صادعها السلام. || جبل ٌ صادع کصاحب ؛ کوه رونده در زمین به درازا. سیل ٌ صادع و واد صادع کذلک. || الصبح الصادع ؛ بامداد روشن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صادع در فرهنگ عمید

روشن.

معنی کلمه صادع در فرهنگ فارسی

نعت فاعلی از صدع

جملاتی از کاربرد کلمه صادع

و قام رسول الله فیک بمعشر و صادع بالوحی الجلیل و خاطبا