صاحب کرم

معنی کلمه صاحب کرم در لغت نامه دهخدا

صاحب کرم. [ ح ِ ک َ رَ ] ( ص مرکب ) بخشنده. خداوند کرم :
طمع را نباید که چندان کنی
که صاحب کرم را پشیمان کنی.؟

معنی کلمه صاحب کرم در فرهنگ عمید

خداوند کرم، بخشنده: طمع را نباید که چندان کنی / که صاحب کرم را پشیمان کنی (؟: لغت نامه: صاحب کرم ).

معنی کلمه صاحب کرم در فرهنگ فارسی

بخشنده

جملاتی از کاربرد کلمه صاحب کرم

بندهٔ تقصیرکار بند خطاکاری است خواجهٔ صاحب کرم فکر عطا کردن است
شه صاحب کرم سبحانقلی خان شاه دریادل که در هنگام جود او حجاب آلودگان آمد
گر نبودی این کرامت فیض آن صاحب کرم نقش این خط لفظ کرمنا بنی آدم نبود
ماضی و مستقبل ای صاحب کرم از کرم بگذار ایشان را به هم
داور دارا حشم دریا کف صاحب کرم سرور بیضا علم گردنکش گردون جناب
نان و حلوا می رسد از سفره صاحب کرم دولت او کم مبادا تا قیامت از سرم
دست تهی است تحفه بر صاحب کرم زان بنده بی‌عمل بر معبود می‌رود
چو گردن فروزان صاحب کرم سرافگنده از شرم و ریزان درم
دوران زبان گشود که از نقد عافیت دست تهی چو مردم صاحب کرم نشین
لطف کن بر ناله ام تأثیر ای صاحب کرم بر اجابت مقترن دست دعایی ده مرا