صاحب همت
معنی کلمه صاحب همت در فرهنگ عمید
معنی کلمه صاحب همت در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب همت
یکی از بزرگان گفت: اگر دنیا تنها همین یک عیب را داشته باشد که عاریتی است، شایسته است که صاحب همت بدان التفات نکند. چنان که صاحبان مروت از عاریت اسباب تحمل دوری می کنند.
و گفت: صاحب همت بهیچ مشغول نشود و صاحب ارادت مشغول شود.
هرکه صاحب همت آمد مرد شد همچو خورشید از بلندی فرد شد
خرمن هستی به باد بینیازی در دهیم دست در فتراک صاحب همت اعظم زنیم
فیض از نائب حق در ره حق همت خواه که در این عصر جز او صاحب همت نبود
بلی همیشه بود طبع صاحب همت به عز شاکری از ذل طامعی نافر
پیش صاحب همت این ظاهر بود هر که بی همت بود منکر بود
و گفت: زندگی محبت به بذل است وزندگی مشتاق با شک و زندگی عارف به ذکر و زندگی موحد به زبان وزندگی صاحب تعظیم به نفس و زندگی صاحب همت به انقطاع از نفس و این زندگی سوختن و غرقه شدن بود اگر کسی گوید زندگی موحد به زبان چگونه بود گویم باطنش همه توحید گرفته بود و این ذره از باطنش خبر نبود جز آنکه زبان میجنباند چنانکه بایزید گفت: سی سال است تا بایزید میجویم و زندگی صاحب تعظیم به نفس چنان بود که زبانش از کار شده بود و نفسی مانده وزندگی صاحب همت منقطع شدن نفس آن بود که اگر در آن همت نفس زند هلاک شود کماقال علیه السلام لی مع الله وقت الحدیث من درگنجم نه نبی مرسل نه جبرئیل.
کی صاحب همت ز جهان کام گرفته عار آیدش، ار عبرت ایام گرفته