صاحب غرض. [ ح ِ غ َ رَ ] ( ص مرکب ) مغرض. آنکه نیت بد دارد : و سخن صاحب غرضان نشنود تا به غور گناه نرسد. ( سعدی ). ز صاحب غرض تا سخن نشنوی که گر کار بندی پشیمان شوی.سعدی.
معنی کلمه صاحب غرض در فرهنگ عمید
دارای غرض، مغرض، کسی که قصد و غرضی دارد: ز صاحب غرض تا سخن نشنوی / که گر کاربندی پشیمان شوی (سعدی۱: ۵۰ ).
معنی کلمه صاحب غرض در فرهنگ فارسی
( صفت ) دارای غرض مغروض فتنه انگیز
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب غرض
انکار ما نکردی صاحب غرض به خیره گر تا به روز یک شب با ما قدم سپردی
مرا چه غم که معاند ترش نشیند و تلخ که زهر طعنه صاحب غرض نبات من است
اول آنکه ابتدای کارها به نام خدای تعالی کند، و یاری از او خواهد، و سخن اندیشیده گوید، و سرّ دل با هر کس در میان ننهد، و تواضع پیشه گیرد، و روی از سخن ارباب مهمّات نگرداند، و رعیّت بر خود نیازارد، و قطع دزدان و قصاص خونیان به شفاعت فرونگذارد، و با خصم قوی در نپیچد، و بر ضعیف ستمکاری روا ندارد. اول نصیحت نزدیکان و پس آنگاه ملامت دوران. ظلم صریح از گناه خاصگیان تن زدن است و عامیان را گردن زدن. حاکمان بر مثال سرند و رعیّت بر مثال بدن و نادان سری باشد که بدن خود را به دندان خود پاره کند. و باید که مردم خردمند پرورد، و خدمتکاران قدیم را حق فرامش نکند، و آثار بزرگان پیش محو نگرداند، و با دونان و بیهنران ننشیند و غم حال از آن بیشتر خورد که از آن سال. عاملی که برای پادشاه توفیر از مال رعیت انگیزد خطاست که پادشاه بر رعیت از آن محتاجتر است که رعیت به پادشاه، که رعیت اگر پادشاه نیست و اگر هست همان رعیت است و پادشاه بی وجود رعیت متصور نمیشود. گفتار پیران جهاندیده بشنود، و بر اطفال و زنان و زیردستان ببخشاید، و بازرگانان و مسافران را نگاه دارد، و زیانزدگان را دستگیری کنند، و مردم بد را نیابت ندهد که دعای بد بدو تنها نکنند، و سخن صاحب غرض نشنود و تا به غور گناه نرسد عقوبت روا ندارد، و به پنج روزه مهلت دنیا مغرور نشود.
به گفت حاسد صاحب غرض که افتادم ز حضرت تو چون از روضه بهشت آدم
مر مرا دادی بدین صاحب غرض احمقی کردی تو را بئس العوض
ز صاحب غرض تا سخن نشنوی که گر کار بندی پشیمان شوی
من از تعصب صاحب غرض نیندیشم که کف برآورد از خشم راست چون مصروع
چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است عادت بوالعجب توست، بدآموزی نیست
عقل نپسندد که از راه حسد صاحب غرض هر زمان طعنی کند در لفظ و معنی، خیر، خیر
نه بیش یازد نیکو سخن به نظم و به نثر نه بیش تازد صاحب غرض به بحر و به بر