صاحب عیال. [ ح ِ ع َ ] ( ص مرکب ) عیالمند. خداوند عائله. خداوند زن و فرزند : بنده صاحب عیال و مال نداشت بجز آن مزرعه منال نداشت. نظامی.
معنی کلمه صاحب عیال در فرهنگ عمید
عیالمند، دارای زن و فرزند.
معنی کلمه صاحب عیال در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه دارای زن و فرزند باشد کدخدا .
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب عیال
حکایت کنند از ابوالحسن مصری گفت اتّفاق افتاد مرا با سّجْزی اندر سفر، از طرابلس روزی چند رفتیم هیچ چیز نخوردیم و نیافتیم کدوئی دیدم بر راه افکنده برگرفتم و همی خوردم شیخ باز من نگریست هیچ چیز نگفت دانستم که ازان کراهیّت داشت، بینداختم آنرا پس پنج دینار فتوح بود ما را اندر دیهی شدیم. گفتم مگر چیزی خرد و خود بگذشت و نخرید پس مرا گفت مگر گویی که می رفتیم و هیچ نخرید و نخوردیم هم اکنون بیهودیّه می رسیم دیهی است بر راه و آنجا مردی است صاحب عیال چون آنجا رسیم بما مشغول گردد این دینار به وی دهیم تا بر ما و عیال خویش نفقه کند چون بدان دیه رسیدیم دینارها به وی دادیم، نفقه کرد چون از آن دیه بیرون شدیم مرا گفت یا اباالحسن چون خواهی کرد گفتم با تو بروم گفت تو مرا بکدوئی خیانت کنی و با من صحبت خواهی کرد و صحبت من نخواست و برفت.
بنده صاحب عیال و مال نداشت بجز آن مزرعه منال نداشت