معنی کلمه صاحب عیار در لغت نامه دهخدا
صاحب عیار. [ ح ِ ] ( اِخ ) محمدبن علی ، ملقب به قوام الدین ( خواجه... ). در دستورالوزراء آمده است که چون پادشاه جهان مطاع شاه شجاع رایت سلطنت و اقتدار برافراشت زمام امور ملک و مال رادر قبضه اقتدار خواجه قوام الدین نهاد و به اندک زمانی خدمت خواجه در وزارت و نیابت به نوعی ترقی کرد که هیچ یک از امراء و ارکان دولت را در تمشیت مهمات مملکت دخل نماند، بلکه جناب وزارت مآب بخلاف رأی شاه شجاع نیز مرتکب سرانجام بعضی از مهام شد. در آن اثناءجمعی از اضداد، فرصت یافته به عرض شاه شجاع رسانیدند که وزیر پرتزویر داعیه غدری در ضمیر دارد. بعد ازتفتیش و تفحص صدق مقال آن جماعت بر رای صواب نمای شهریاری واضح شده ، در ذوالقعده سنه اربع و ستین و سبعمائه ( 764 هَ. ق. ) جناب وزارت مآب مؤاخذ و مقید گشت و محصلان بعد از تعذیب و شکنجه فراوان او را قطعه قطعه کرده ، هر پاره ای را به ولایتی فرستادند. ( دستورالوزراء صص 247 - 248 ). و هم او در حبیب السیر آرد که درذوالقعده سنه اربع و ستین و سبعمائة ( 764 هَ. ق. ) خواجه قوام الدین صاحب عیار را که اعتبار بسیار پیداکرده ، نسبت به امرا و اعیان تعظیم ( ؟ ) و تکبر میورزید بلکه گاهی بی مشورت پادشاه به فیصل مهمات اقدام میکرد مؤاخذ و مقید گشت و بعد از تعذیب فراوان دست سیاست شاه شجاع بساط حیاتش درنوشت. ( حبیب السیر جزء دوم از ج 3 ص 92 ). ابتدای وزارت خواجه در سال جلوس شاه شجاع یعنی 760 هَ. ق. بوده و بنابراین پنج سال وزارت شاه شجاع را عهده دار بود. خواجه حافظ در یک قصیده و دو غزل و دو قطعه وی را ستوده است. ( حافظ شیرین سخن ص 284 ). و رجوع به تاریخ مغول ص 400، 426، 447 شود. واینک مطلع قصیده حافظ که در آن وی را ستوده است :
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته در این کار هست تا دانی...
قوام دولت و دنیا محمدبن علی
که می درخشدش از چهره نور یزدانی.
و مطلع و مقطع غزل این است :
آنکه رخسار ترا رنگ گل ونسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد...
در کف غصه دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد.
و در غزل دیگر که با مطلعذیل آغاز میشود: به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد، گوید :
هزار نقد به بازار کاینات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد.