صاحب عباد

معنی کلمه صاحب عباد در لغت نامه دهخدا

صاحب عباد. [ ح ِ ب ِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) رجوع به صاحب بن عباد شود.

جملاتی از کاربرد کلمه صاحب عباد

نامی تری ز صاحب عباد و در جهان سایر چو نام صاحب عباد نام تست
کاتب نیکست و هست نحوی استاد صاحب عباد هست و هست مبرد
فضل ورزی چو صاحب عباد مال بخشی چو صاحب مکرم
شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده طبع سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار شتر آورده ای که اگر کسی مهارشان بگشاید هر یک به گله دیگر گراید!
صاحب ، ای فاضلی ، که از دانش بندهٔ تست صاحب عباد