صاحب شرع

معنی کلمه صاحب شرع در لغت نامه دهخدا

صاحب شرع. [ ح ِ ش َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پیغمبر. مشرع. شارع. قانونگزار : و ثبات عزم صاحب شرع بدان پیوست. ( کلیله و دمنه ). || ( اِخ ) پیغمبر اسلام : پیغمبر ( ص ) گفته است : اتق من شر من احسنت الیه و سخن صاحب شرع حق است... ( تاریخ بیهقی ص 475 ). فنحن لم نجد فی قول صاحب الشرع و لا فی افعاله ما یدل علی فساد علم المنطق. ( تتمه صوان الحکمة ص 67 ).

معنی کلمه صاحب شرع در فرهنگ عمید

۱. صاحب شریعت، شارع، قانون گذار.
۲. پیغمبر، پیغمبر اسلام.

معنی کلمه صاحب شرع در فرهنگ فارسی

پیغمبر

جملاتی از کاربرد کلمه صاحب شرع

درود باد ز ما بر روان صاحب شرع که بر نبوت او مهر شد در اعجاز
منت گفتم رموزی تا بدانی کنون تو صاحب شرع و بیانی
بخط خواجه ابوالبرکات کی او گفت کی از خواجه اسمعیل عباس شنیدم کی گفت: بوعثمان حیری از مشایخ نشابور بوده است و نشست او در محلۀ ملقاباد بوده است و مرید شیخ ما. شیخ را در خانقاه خویش در ملقاباد مجلس نهاد و ازو درخواست کی در خانقاه او در هفته یک نوبت مجلس گوید، شیخ اجابت فرمود. بوعثمان گفت شبی بخواب دیدم که شیخ در خانقاه من مجلس می‌گویدی و صاحب شرع مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه در مجلس نشسته بدیگر جانب منبر و شیخ بوی نگاه نمی‌کرد بخاطر من درآمد کی عجب است کی شیخ بصاحب شرع نمی‌نگرد، شیخ در حال روی بمن کرد و گفت لیْسَ هذا وَقْتَ النَّظَرِ اِلی الْاَغْیارِ هذا وَقْتُ الْکَشْفِ والْمُکاشَفَةِ چون مجلس به آخر رسانید روی سوی صاحب شرع کرد و گفت وَلَقَدْ اُوْحِیَ اِلَیْکَ واِلی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ اَشْرَکْت لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ و صلی اللّه علی محمد و آله اجمعین و دست بر روی فرو آورد و از منبر بزیر آمد. بیدار شدم و متحیر بماندم.
چو کارها به نیتهاست گفت صاحب شرع وراست پر ز نکوئی جریده اعمال
ترا در عشق من اینجا حقیقت بدانی صاحب شرع و طریقت
صاحب ملک شرف کز نسب صاحب شرع یک جهان خیل و حشم دارد صاحب گیسو
توئی آن صاحب صدری که بتو صاحب شرع علم شرع خود افراخته دارد مادام
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ حقیقت ایمان بنده و غایت روش وی در راه توحید سر بدوستی خدای باز نهد. و حقیقت دوستی موافقت است، یعنی که با دوست وی دوست باش، و با دشمن وی دشمن. اشارت صاحب شرع این است «اوثق عری الایمان الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه.» در آثار بیارند که: رب العالمین به پیغامبری از پیغامبران پیشینه وحی فرستاد که بندگانم را بگوی که درین دنیا زهد پیش گرفتید، تا راحت خویش تعجیل کنید و از رنج دنیا بر آسائید. و بیرون از زهد طاعتی و عبادتی که کردید، بآن عزّ خود و نیکنامی خویش جستید، اکنون بنگرید که برای من چه کردید؟ هرگز دوستان مرا دوست داشتید؟ یا با دشمنان من دشمنی گرفتید؟ همانست که با عیسی ع گفت: یا عیسی اگر عبادت آسمانیان و زمینیان در راه دین با تو همراه باشد و آن گه در آن دوستی دوستان من، و دشمنی با دشمنان من نبود، آن عبادت ترا بکار نیاید و هیچ سود ندارد.
دست در فتراک صاحب شرع زن کایزد همی گوید او را بهر امرش «یفعلوا ما یومرون»
مهتر عالم و سیّد ولد آدم، شمع انور، شمس از هر، رسول خدا، سیّد و سالار بشر (ص)، چنین میفرماید که: در عهد اوّل در سابقه ازل حاکم حکم کرده‌ و قلم بر لوح رفته که پنج چیز به پنج چیز مقابل است و معارض. یاران رسول گفتند: آن مجاوران درگاه نبوّت، و حاضران حضرت رسالت که: یا رسول اللَّه این سخن را چه معنی است؟ و آن پنج خصلت چیست که پنج حکم مقابل آنست؟ گفت: از آدمیان هیچ گروه نیست که ایشان را با خالق یا با خلق عهدی بود و پیمانی و زینهاری آن گه آن عهد بشکنند و پیمان نقض کنند و زنهار بگذارند که نه دشمن بر ایشان مسلّط کنند و جوانب ایشان بنکبات و بلیّات فرو گیرند تا بجزاء آن نقض عهد خویش رسند. دیگر هیچ گروه نیست که بر یکدیگر حکمی کنند بر خلاف آیات منزل و نه بر وفق قول صاحب شرع که نه فقر و فاقت درویشی و بی‌کامی و بی‌نوایی بر ایشان ظاهر گردد آن فقری که رسول خدا (ص) از آن بفریاد آمده و زینهار خواسته که: «اعوذ بک من الفقر و الکفر»