صاحب خراج. [ ح ِخ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) خراج ستان. شاه : خواجه صاحب خراج کون و مرا از زکاتش نصاب دیدستند.خاقانی.بر در فقر آی تا پیش آیدت سرهنگ عشق گوید ای صاحب خراج هر دو گیتی اندرآ.خاقانی.
معنی کلمه صاحب خراج در فرهنگ فارسی
۱ - خراج ستان . ۲ - شاه سلطان .
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب خراج
بر در فقر آی تا پیش آیدت سرهنگ عشق گوید ای صاحب خراج هر دو گیتی اندر آ
عطیه ایست ز صاحب خراج خطه ی نور ز بس جریده ی تاریخ اختران کرم
خسرو صاحب خراج بر سر عالم توئی بنده به دور تو هست شاعر صاحبقران
عقل از برات عزلت، صاحب خراج گشت ابر از زکات دریا صاحب نصاب شد