صاحب اختیار
معنی کلمه صاحب اختیار در فرهنگ عمید
معنی کلمه صاحب اختیار در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه صاحب اختیار
تا عشق شد بملک درون صاحب اختیار ناچار شد زدست برون اختیار ما
امیر کشور جم صاحب اختیار عجم که در شداید ایام دادخواه منست
آزادی مثبت (آزادی بر) یعنی صاحب اختیار بودن و نظارت بر ان
محقق کرکی (۱۵۳۱–۱۴۶۱م/۹۴۰–۸۷۰ ق) نخستین شیخ الاسلام شیعی در ۱۵۰۰ میلادی به دعوت شاه اسماعیل به ایران آمد. وی اظهار میداشت: برای مصلحت امت، لازم است یک عالم شیعه پیشوای مشروعی برای انجام وظایف امام غایب باشد. پس از مرگ شاه اسماعیل، محقّق کَرکی به عنوان نائب امام مهدی (ولایت مطلقه) در همهٔ شئون اقتصادی، سیاسی و دینی دولت شیعی جدید صاحب اختیار مطلق شد تا آنجا که شخص شاه طهماسب نیز نائب او بهشمار میآمد و او را به مقام شیخ الاسلامی نائل کرد. در زمان صفویان، مقامهای مذهبی شیخ الاسلام برای همه شهرهای بزرگ منصوب شدند.
گفتم از سعیکه صاحب اختیار ملک جم شد چنین وافر نصیب و شد چنانکامل نصاب
در روزگاران قدیم در ایلها والدین بخصوص پدرها صاحب اختیار بودند. پسران تا حدودی اما دختران اصلاً حق انتخاب و چون و چرا نداشتهاند. مردمان ایل در آن ایام بر اساس باورها و تجربیات خود عمل میکردند.
ز اختیار مزن دم درین جهان صائب که من ز راه ادب صاحب اختیار شدم
تا صاحب اختیار به شیراز آمدست هر روز کار من بود از خوب خوبتر
سفله را هرگز اعتبار مباد مدعی صاحب اختیار مباد
به فضل خویش صاحب اختیار ملک جم سازد ز بهر رجم دیوانش سپارد حکم دیوانی
دختر رز را مکن زنهار صاحب اختیار کاین سیه رو نام مردان را به ننگ آلوده است
هر سپهبد در قلمرو خود صاحب اختیار و قدرت بود و در قسمت خود حکمرانی میکرد. سپهبدان کسانی را در اختیار داشتند که «مرزبانان» نام داشتند. براین اساس چهار مرزبان زیر نظر و تحت فرمان و کنترل سپهبدان قرار گرفتند.
نامش چه؟ صاحب اختیار از چیست زینسان نامدار؟ از یمن فضل کردگار از جود شاه محترم
سپهر مجد و علا صاحب اختیار که هست دلش جهان کفایت کفش محیط نوال