صاح

معنی کلمه صاح در لغت نامه دهخدا

صاح. ( ع اِ ) منادای مرخم است از صاحب.

معنی کلمه صاح در فرهنگ فارسی

منادای مرخم است از صاحب

جملاتی از کاربرد کلمه صاح

و عن الحسن بن علیّ (ع) قال: «اذا صاح النّسر قال ابن آدم عش ما شئت، آخره الموت»، و اذا صاح القنبر قال: الهی العن مبغضی آل محمد (ص)، و اذا صاح الخطّاف قرأ الحمد للَّه ربّ العالمین و یمدّ «الضّالین» کما یمدها القاری.
عن الحسن قال: قال رسول اللَّه (ص) «الدّیک اذا صاح یقول اذکروا اللَّه یا غافلون.
یا صاح متی یرجع نومی و قراری انی و علی العاشق هذان حرامان
تعذر صمت الواجدین فصاحوا و من صاح وجدا ما علیه جناح
یا ندیمی قم فان الدّیک صاح غن لی بیتاً و ناول کاس راح
رفتی و بی تو میسر نیست ما را زندگی کیف یبقی الجسم یا صاح و روحی قد هجر
الا یا صاح انظر فی خدودی تری او صافه ان کنت قاری