صابری

معنی کلمه صابری در لغت نامه دهخدا

صابری. [ ب ِ ] ( حامص ) شکیبائی. شکیب. توان و تاب بر رنج :
چو برگشت از من آن معشوق ممشوق
نهادم صابری را سنگ بر دل.منوچهری.دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن کاین خمار جهل تو فردا کند.منوچهری.مر آن راست فردا نعیم اندر او
که امروز بر طاعتش صابری است.ناصرخسرو.همی تا کند پیشه عادت همی کن
جهان مر جفا را تو مر صابری را.ناصرخسرو.صابریی کآن نه به او بود کرد
هر جو صبرش درمی سود کرد.نظامی.چو بانو زین سخن لختی فروگفت
بت بی صبر شد با صابری جفت.نظامی.
صابری. [ ب ِ ]( اِخ ) از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری است. او از نواحی حلب و مردی قانع بوده است. این بیت از اوست :
ایر مز بقاگلزارینه بو گلستاندن گچمین
جانانه واصل اولمیه جان و جهاندن گچمین.( قاموس الاعلام ).
صابری. [ ب ِ ] ( اِخ ) او از مردم استانبول و دخترزاده ملاعرب است. وی مداومت به درس خال خود که قاضی مصر بود داشت و چون او در آب غرق شد مسند قضاوت به صابری تفویض گردید. او را در تاریخ مهارتی بوده است. این بیت از اوست :
دگل بوقوس و قزح آه اید نجه بن خسته
یشیل قزیل توتونم اولدی چرخه پیوسته.( قاموس الاعلام ).
صابری. [ ب ِ ] ( اِخ ) محمدبن محمدبن احمدبن ابی القاسم ، مکنی به ابی المظفر. رجوع به محمد... شود.
صابری. [ ب ِ ] ( اِخ ) یوسف بن محمدفقیمی ، مکنی به ابی المعالی. رجوع به یوسف... شود.

معنی کلمه صابری در فرهنگ فارسی

شکیبایی شکیب تاب و توان در تحمل رنج و مشقت .
یوسف بن محمد فقیهی مکنی به ابی المعالی

جملاتی از کاربرد کلمه صابری

به درد کسان صابری اندرو تو به بدنامی خویش همداستانی
به هوای مصاحبات تو دل صابری را به این و آن بخشد
افضل‌آباد، روستایی در دهستان گلخانی بخش صابری شهرستان نیمروز در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
کدام عاشق صادق شنیده ای که ز هجر ز عاجزی سپرِ صابری نیفکنده ست
بهمن قبادی، فیلم‌ساز مشهور ایرانی در نامه‌ای خطاب به همه دولت‌مردان و سیاست‌مداران ایران اعلام کرد که رکسانا صابری «نامزد و دوست» او است و از مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران خواسته‌است تا او را رها کنند. بی‌بی‌سی فارسی
عقلم صبور می کند و طبع بردبار آری مقام صابری و بردباری است
حافظا عشق و صابری تا چند؟ نالهٔ عاشقان خوش است، بِنال
«انجمن هنری حفظ و اشاعه‌ی سرود و آهنگ‌های انقلابی» در تاریخ شانزدهم مهرماه سال شصت‌وهشت بنا به تصویب هیئت مؤسس و درج در روزنامه‌ی رسمی به «انجمن موسیقی ایران» تغییر نام یافت. این انجمن تأسیس شد تا اولاً با بخش خصوصی در ارتباط بوده و مسئولیت ورود زیرساخت‌های موسیقی را برعهده گیرد و ثانیاً با تأسیس انجمن، مشکل قانونی دولت در تأمین حقوق و مزایا و نیز حمایت از بخش خصوصی مرتفع شود. براساس اساسنامه‌ی تهیه‌شده‌ی انجمن موسیقی ایران که در سال ۱۳۶۴ به ثبت رسید، هیأت مؤسس انجمن حفظ و اشاعه‌ی موسیقی کشور عبارت بودند از: معاون امور هنری (که در آن موقع آقای سیدکمال حاج‌سیدجوادی این مسئولیت را برعهده داشت)، جناب آقای داوود گنجه‌ای، جناب آقای لاهوتی و مرحوم کیومرث صابری فومنی (گل آقا).
اگر نه هوای ابرو و عذار و گوش و گوشوار ایشان بود ایوب پیغمبر برد صابری بر خود ندریدی و ردای شکیبائی از دوش توانائی نیداختی وندای مسنی الضر در ندادی.
در عاشقی خموشی و در هجر صابری این خود حکایتیست که در ممکنات نیست
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن که پیش تیر غمت صابری سپر گیرد
به صابری نتوان کرد عاشقی بنگر که راه عشق کدام است و راه صبر کدام
اگر چه صبر مفتاح نجاتست ولیکن صابری کاریست مشکل
رکسانا صابری خبرنگار اهل داکوتای شمالی که از ژانویه تا کنون در زندان اوین بسر می‌برد، به جاسوسی برای ایالات متحده آمریکا متهم شد. مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند که رکسانا صابری در زندان به اتهامات خود اعتراف کرده‌است. واشنگتن پست، لس آنجلس تایمز
این کتاب همچنین با نظارت مسعود صابری هم ترجمه شده است.[۱]
امرالله صابری شیروانی (۱۳۲۰ – ۵ مهر ۱۴۰۲) بازیگر ایرانی تئاتر، تلویزیون و سینما بود.