شاری
معنی کلمه شاری در لغت نامه دهخدا

شاری

معنی کلمه شاری در لغت نامه دهخدا

شاری. ( حامص ) مقام شار. امیری. پادشاهی. حکومت :
یک بنده تو دارد زین سوی رود شاری
یک چاکر تو دارد زان سوی رود رایی.فرخی.پیش از همه شاهان است از ماضی و مستقبل
بیش از همه میران است از شیری و از شاری.منوچهری.رجوع به شار شود.
شاری. ( اِخ ) مفرد شُراة. نام فرقه ای از خوارج است. رجوع به شار شود: و جماعتی از خوارج برخاستند ( در زمان خلافت معاویةبن ابی سفیان ) و خود را شاری نام نهادند، یعنی خویشتن را بخدای تعالی فروخته ایم ، از این آیت که : ان اﷲ اشتری من المؤمنین ( قرآن 111/9 ) و مغیره از کوفه سپاه فرستاد و بپراکندشان. ( مجمل التواریخ و القصص چ ملک الشعرای بهار ص 236 ). || ( ص نسبی ) نسبت است به شراة و آنان از خوارجند و نسبت به آنان شاری است. ( لباب الانساب ). شاری منسوب است به شراة که طایفه ای از خوارج اند. ( مجمل التواریخ و القصص چ ملک الشعرای بهار، حاشیه مصحح در ص 364 نقل از تاریخ طبری ).
شاری. ( اِخ ) ( لو ) رودی از رودهای افریقای استوایی فرانسه که به دریاچه چاد میریزد و طول آن 1200 هزار گز است.
شاری. ( اِخ ) ( کوه... ) از کوههای خوزستان واقع در جنوب کوه هفت تنان و متصل به آن. ( جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران ص 31 ).
شاری. ( اِخ ) احمدبن محمد السکنی ، حاکم گرگان در زمان المعتز باﷲ خلیفه عباسی. ( مازندران و استراباد رابینو، ترجمه وحید مازندرانی ص 184 ).
شاری. ( اِخ ) حمزةبن عبداﷲ و او عالم بود و تازی دانست ، شعراء او تازی گفتند و سپاه او بیشتر همه از عرب بودند و تازیان بودند و گردیز او کرد. رجوع به تاریخ سیستان چ ملک الشعرای بهار ص 24 و 210 وحمزةبن عبداﷲ الخارجی و حمزه پسر آذرک شاری شود.
شاری. ( اِخ ) مساوربن عبدالحمیدبن مساورالشاری البجلی الموصلی که درسنه 252 در موصل و جزیره خروج کرد. ( مجمل التواریخ و القصص چ ملک الشعرای بهار، از حاشیه مصحح در ص 364، نقل از کامل التواریخ ابن الاثیر ). و این شاری در سنه 256 قوت گرفته و بلدرا که شهرکی است نزدیک بغدادمتصرف شده و قتل و حرق کرده بود و مهتدی ، موسی بن بغا و مفلح و بایکباک را بحرب شاری فرستاد و شاری بگریخت و موسی عزم کرد که به خراسان رود و مهتدی او را از تهاونی که در مقابله شاری کرده بود ملامت کرد و بایکباک را بکشتن موسی و مفلح فرمان نوشت و بایکباک نوشته خلیفه را به موسی و یاران ارائه داد و وحشت بمیان آمد و به آخر بایکباک بجرم تهاون در قتل موسی به امر مهتدی در حبس بقتل رسید و برادر و موالی بایکباک با مهتدی حرب کردند و فتنه برخاست تا مهتدی خلع شد و بقتل آمد. ( مجمل التواریخ و القصص چ ملک الشعرای بهار، از حاشیه مصحح در ص 364 نقل از تاریخ طبری ).

معنی کلمه شاری در فرهنگ عمید

۱. شار (= عنوان عمومی پادشاهان غرجستان ) بودن.
۲. [مجاز] شاهی، پادشاهی: یک بندۀ تو دارد زاین سوی رود شاری / یک چاکر تو دارد زآن سوی گنگ رایی (فرخی: ۳۶۲ ).
= سار۱

معنی کلمه شاری در فرهنگ فارسی

رودی در افریقا استوایی فرانسه که بدریاچه چاد ریزدطول آن ۱۲٠٠ کیلومتر است
مساور بن عبدالحمید بن مساور الشاری البجلی الموصلی که در سنه ۲۵۲ در موصل و جزیره خروج کرد .

معنی کلمه شاری در دانشنامه عمومی

شاری (آگولسکی). شاری ( به لاتین: Shari ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در شهرستان آگولسکی واقع شده است.
شاری (داغستان). شاری ( به لاتین: Shari ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در شهرستان داخادایفسکی واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه شاری

یک کلیسای جامع در انجامنا و یک مسجد و نیز موزه ملی چاد که در پایتخت کشور واقع شده از جاذبه‌های گردشگری این شهر است. همچنین تماشای غروب رودخانه شاری نیز بازدیدکنندگانی را به این شهر جذب می‌کند.
بوالحارث ما آمده و ساخته با هم چون طوطیک و شاری و چون طوطی و ساری
انجامنا نزدیک به پیوندگاه رودخانه‌های شاری و لوگون، درست روبه‌روی شهر قصور کامرون قرار دارد. این دو شهر با پلی به هم پیوند دارند. انجامنا در تقسیمات کشوری خود به عنوان یک ناحیه ویژه به‌شمار می‌آید که به ۱۰ بخش تقسیم شده‌است.
یک بنده تو دارد زین سوی رود شاری یک چاکر تو دارد زان سوی گنگ رایی
این شهر در جریان درگیری‌های چاد با لیبی به اشغال نیروهای لیبیایی درآمد. قسمت‌هایی از شهر انجامنا در جریان جنگ داخلی چاد، در سال ۱۹۷۹ و بار دیگر در سال ۱۹۸۰ ویران شد. در این سال‌ها، تقریباً همه مردم از شهر فرار کردند و در جستجوی پناهگاه در آن سوی رودخانه شاری در کامرون، در کنار شهر قصور مستقر شدند و تا زمان پایان درگیری‌ها، یعنی تا سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲ برنگشتند. تا سال ۱۹۸۴، امکانات و خدمات شهری در انجامنا مشمول سهمیه‌بندی سختی بود و مدارس شهر نیز بسته بودند.