معنی کلمه شادخ در لغت نامه دهخدا
- امر شادخ ؛ کار ناراست و مایل از توسط و اعتدال. ( منتهی الارب ). مائل عن القصد. ( اقرب الموارد ).
شادخ. [ دِ ] ( اِخ ) قریه ای است در چهار فرسخی بلخ و نسبت به آن شادیاخی است. ( از انساب سمعانی ). در فارسی نسبت به آن شادخی آمده است. رجوع به شادخی شود :
ز تاج شاهان پر کن حصار شادخ را
چو شاه شرق ز گنج ملوک قلعه نای.فرخی ( از فرهنگ جهانگیری ).