معنی کلمه شاتله در لغت نامه دهخدا
شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) یکی از شهرهای بلژیک ( واقع در ناحیه هه نو )، دارای 14600 نفرجمعیت است. صنایع دیگ بخارسازی ، ساختمان های مکانیکی و تولید مواد منفجره و گل بوته سازی آن شهرت دارد.
شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) مارکیز دو. ادیبه فرانسوی و دوست ولتر. بسال 1706 در شهر پاریس تولد یافت و بسال 1749 م. درگذشت.
شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) نام دو قلعه از شهر پاریس قدیم : شاتله کبیر و شاتله صغیر . اولی که در سال 1802 م. ویران گردید، در ساحل راست رود سن ، مقابل پون - اُشانژ واقع بود. این قلعه مقر دادگاه جنائی بود. دومی که در ساحل چپ رود سن و مقابل پتی - پون قرار داشت زندان بشمار میرفت.
شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) ( لو ) محلی در کمون بودولیر از آروندیسمان اوبوسون ( دپارتمان کروز ) دارای معادن طلا است.