سالیون

معنی کلمه سالیون در لغت نامه دهخدا

سالیون. [ ل ِ ] ( اِ ) تخم کرفس کوهی است. ( برهان )( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( الفاظ الادویه ). اسم یونانی کرفس را گویند، رستنی باشد معروف. ( برهان ) ( تحفه حکیم مؤمن ). تخم کرفس کوهی است اما در کتب طبی فطراسالون گفته و صحیح همین است و یونانی است و فطرا بمعنی کرفس است و سالیون کوه. ( رشیدی ) ( آنندراج ). || جعفری. ( سبزی خوردن ). || تخم جعفری کوهی. ( استینگاس ).

معنی کلمه سالیون در فرهنگ عمید

۱. کرفس.
۲. تخم کرفس.

جملاتی از کاربرد کلمه سالیون

اوبلاست‌ها نیز خود به زیرگروه‌هایی به نام " سالیون "ها تقسیم می‌شوند. ترجمه رایج این واژه " بخش "ها یا " نواحی" است. مقامات اداری محلی (" رایساوت "، "مشاور رایون ") از سوی ساکنین رایون انتخاب می‌شوند؛ و مقامات اجرایی محلی ("مدیریت رایون ") نیز توسط مسئولان بالاتر اجرایی منسوب می‌گردند. به همین صورت، هر اوبلاستی دارای یک مقام قانونگذار خود ("اوبلزووت ") بوده که از طرف ساکنان آنجا انتخاب می‌شود، و نیز یک مقام اجرایی ("مدیریت اوبلاست ") که رهبر آن از سوی رئیس جمهور تعیین می‌شود.