سازکرده

معنی کلمه سازکرده در لغت نامه دهخدا

سازکرده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کوک کرده ( ساز ) :
بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
دروازه بلا را بر خلق باز کرده.مولوی.|| آماده. ساخته.

معنی کلمه سازکرده در فرهنگ عمید

ساخته و آماده.

جملاتی از کاربرد کلمه سازکرده

بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده دروازه بلا را بر عشق باز کرده