سائله. [ ءِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث سائل. رجوع به سائل شود. || ( اِ ) سپیدی پیشانی و قصبه بینی که به اعتدال باشد. ( منتهی الارب ). || سپیدی که تا نرمه بینی رسیده باشد و آن را نیز سپید گردانیده باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( آنندراج ). - صاحب نفس سائله ؛ جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای آن بجهد. مقابل حشرات ، ماهیها. - نفس سائله ( اصطلاح فقهی ) ؛ خون جهنده.
معنی کلمه سائله در فرهنگ فارسی
۱ - مونث سایل . ۲ - ( اسم ) سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد . یا نفس سایله . خون جهنده . یا صاحب نفس سایله . جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها .
جملاتی از کاربرد کلمه سائله
روح که قدسی نگشت و نفس که ناطق روح بخاری و نفس سائله باشد