زروع

معنی کلمه زروع در لغت نامه دهخدا

زروع. [ زُ ] ( ع اِ )ج ِ زرع. ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( فرهنگ فارسی معین ). جمع زرع بالفتح. کشت و فرزند. ( آنندراج ). کشت ها. کشت زارها. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه زروع در فرهنگ عمید

= زرع

معنی کلمه زروع در فرهنگ فارسی

جمع زرع
۱ - ( مصدر ) کاشتن زراعت کردن . ۲ - ( اسم ) کشتکاری کاشت زراعت . ۳ - ( صفت ) کاشته کشت جمع زروع .
زرع کشتها

معنی کلمه زروع در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زُرُوعٍ: زراعتها
معنی ذَرْواً: پراکنده کردنی (شگفت)
معنی ذَرُواْ: رها کنید
ریشه کلمه:
زرع (۱۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه زروع

حق حقوق سابقت حق نیاز عاشقت حق زروع جان من کش تو کنی بهاریی
گاو تو در زروع فقیران بی‌نوا شیر تو در شکار یتیمان بی‌پدر
چون قوم صالح گفتند: اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ صالح جواب داد، گفت: طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ، آنچه شما می‌پندارید که از من است از نقصان زروع و ثمار آن نه از منست، که آن از تقدیر خداست و بامر خداست. شما را بآن آزمایش میکند که تا خود هیچ بیدار شوید و پند پذیرید و نمی‌پذیرید و نمی‌دانید. و قیل طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ، ای جزاء تطیّرکم عند اللَّه محفوظ علیکم حتی یجازیکم به. و قیل معناه العذاب الموعود لکم عند اللَّه اعظم و اشدّ ممّا لحقّکم من نقصان الزّروع و الثمار. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ای تصرفون عن الطریقة المستقیمة. و الفتنة صرف الشی‌ء عن الشی‌ء. و قیل تُفْتَنُونَ ای تضلّون فتجهلون انّ الخیر و الشّر من عند اللَّه.
ایشان درنگرستند بقایای زروع و ثمار اندکی بر جای دیدند بقدر کفایت یک ساله، گفتند: امسال ما را این تمام است باری دین خود بنگذاریم و از آنچه بودیم بنگردیم. یک ماه در عافیت بودند.