معنی کلمه زخم خورده در لغت نامه دهخدا
بگرفتندمرو را در حال
کرد ازو میر زخم خورده سوال.سنائی ( حدیقه ).بسکه در خاک تندرستان را
دفن کردیم و زخم خورده نمرد.سعدی ( گلستان ).غم نیست زخم خورده راه خدایرا
دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا.سعدی.ناگهان ناله ای شنید از دور
کآمد از زخم خورده رنجور.نظامی.غلطید چو آب خسته کرده
پیچید چو مار زخم خورده.نظامی.