زامه

معنی کلمه زامه در لغت نامه دهخدا

( زامة ) زامة. [ م َ ] ( ع اِ ) فرقه. گروه. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به زامات شود.
زأمة. [ زَءْ م َ ] ( ع اِ ) آواز سخت. ج ، زَأم. || حاجت. || ( مص ) سخت خوردن و نوشیدن. || ( اِ ) باد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ذخیره طعام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). آن قدر از طعام که بسنده باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || کلمه و گفته میشود: ما یعصیه زأمة؛ نافرمانی نمیکند او را بکلمه ای. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و ما کلّمنی بزأمة.( اقرب الموارد ). || کلمه ای که حق و باطل آن معلوم نشود. گفته میشود، زأم زامة، هر گاه کلمه ای طرح کند که معلوم نباشد حق است یا باطل. ( منتهی الارب ). رجوع به زأم شود.
زامه. [ م َ ] ( اِخ ) همان زاما است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

معنی کلمه زامه در فرهنگ فارسی

فرقه گروه

معنی کلمه زامه در فرهنگستان زبان و ادب

{spermatozoid, sperm} [زیست شناسی] یاخته های جنسی نر بالغ که مامه را بارور می کند
[زیست شناسی] ← گیازامه

جملاتی از کاربرد کلمه زامه

ترکیب شدن زامه و تخمک باعث ایجاد یاخته تخم می‌شود و به عمل ترکیب شدن آن لقاح می‌گویند. در برخی جانداران لقاح به صورت داخلی و برخی دیگر به صورت خارجی است.
در این نوع لقاح زامه وارد بدن والد ماده می‌شود و معمولاً در بدن والد ماده لقاح انجام می‌شود. (در اسبک ماهی جنس نر، جنین‌ها را تا تولد نگهداری می‌کند) در خزندگان، پرندگان و پستانداران لقاح از نوع داخلی است.