زاغ چشم

معنی کلمه زاغ چشم در لغت نامه دهخدا

زاغ چشم. [ چ َ / چ ِ ]( ص مرکب ) کنایه از کبودچشم. ( آنندراج ) :
دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم
بلند و سیه خایه و زاغ چشم.فردوسی.که در چین زاغ چشمی نام فرهاد
که در صنعت تراشی بوده استاد.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).زال کند سرمه در داغ چشم
گاو پس از مرگ شود زاغ چشم.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).و رجوع به زاغ شود.

معنی کلمه زاغ چشم در فرهنگ عمید

کسی که چشمان کبود دارد، کبودچشم.

معنی کلمه زاغ چشم در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه دارای چشمانی کبود است کبود چشم .
کنایه از کبود چشم

جملاتی از کاربرد کلمه زاغ چشم

چشم مازاغش شده پر زخم زاغ چشم نیک از چشم بد با درد و داغ
حکایت: در حکایتی شنودم که چوپانِ احمد فریقون روز نوروز پیش وی برفت، هدیهٔ نوروزی و گفت: زندگانی خداوند دراز باد! هدیه نوروزی نیآوردم، از آنک بشارتی دارم به از هدیه. احمد فریقون گفت: بگوی، چوپان گفت: ترا دوش هزار کرهٔ زاغ چشم زاده‌ست. احمد وی را صد چوب فرمود زدن و گفت: این چه بشارت بود که مرا آوردی که هزار کرهٔ شب‌کور بزاد؟
گر مرد راه بین شده‌ای عیب کس مبین از زاغ چشم بین و ز طاووس دم نگر