قدس سره
معنی کلمه قدس سره در فرهنگ عمید
معنی کلمه قدس سره در فرهنگ فارسی
گور او پاک و مقدس باد . خاک او پاکیزه باد .
جملاتی از کاربرد کلمه قدس سره
خواجه بهاء الدین نقشبند را - قدس سره - پرسیدند که سلسله شما به کجا می رسد؟ فرمودند که از سلسله کسی به جایی نرسد.
و در مقامات سلطان الطریقه شیخ ابوسعید ابوالخیر قدس سره مذکور است که روزی قوال در پیش ایشان این بیت بخواند:
ذوالنون - قدس سره - پیش یکی از مشایخ مغرب رفت به جهت مسئله ای؟ گفت: بهر چه آمدی؟ اگر آمده ای که علم اولین و آخرین بیاموزی آن را روی نیست این همه خالق داند، و اگر آمده ای که او را جویی آنجا که اول گام برگرفتی او خود آنجا بود.
خواجه یوسف همدانی - قدس سره - وقتی در نظامیه بغداد وعظ می گفت فقیهی معروف به ابن السقا برخاست و مسئله پرسید گفت: بنشین که در کلام تو رایحهٔ کفر می بینم شاید که مرگ تو نه بر دین اسلام بود. بعد از آن به مدتی آن فقیه نصرانی شد و بر نصرانیت بمرد.
ابوهاشم صوفی - قدس سره - گفته است که کوه را به نوک سوزن از بیخ کندن آسانتر است از زنگ کبر از دل بیفکندن.
شیخ ابو سعید ابوالخیر را - قدس سره - پرسیدند که تصوف چیست؟ گفت: آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و از آنچه بر تو آید نجهی.
و هم - جنید قدس سره - گوید که روزی به خانه سری درآمدم این بیت می خواند و می گریست:
سمنون المحب - قدس سره - گفته است: بنده را محبت خداوند صافی شود تا زشتی بر همه عالم نیفکند.
رویم - قدس سره - گفته است: جوانمردی آن است که برادران خود را معذور داری و بر زلتی که از ایشان واقع شود با ایشان چنان معامله نکنی که از ایشان عذر باید خواست.
و هم وی گفته - قدس سره - هر که گمان برده به کوشش توان رسید رنجی کشیده بیهوده، و هرکه تصور کرده که بی کوشش توان رسید جز راه آرزو نپیموده.