معنی کلمه قدح پیما در لغت نامه دهخدا قدح پیما. [ ق َ دَ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب ) ساقی : به تماشا چو سرو قامت اوبر لب جوی شد قدح پیمای.امیرشاهی ( از آنندراج ).عارفان از می تا شیشه دل سرگرم اندچشم مخمور توبر دست قدح پیمایست.میرزا رضی دانش ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه قدح پیما ای قدح پیما درآ، هوئی بزن گوی چوگانت سرم، گوئی بزن دانه یاقوت می ریزد سرشک از دیده اش هر که کام دل از آن لعل قدح پیما گرفت لذت عمر کسی برد که همچون لاله بچمن در همهٔ عمر قدح پیما بود