قداح

معنی کلمه قداح در لغت نامه دهخدا

قداح. [ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ قِدْح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قِدْح شود.
قداح. [ ق َدْ دا ] ( ع ص ) کاسه گر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قدح گیرنده. ( النقود العربیه ص 39 ). || ( اِ ) آهن چخماق. || سنگ یا چوب آتش زنه. || اطراف گیاه تازه. || نوباوه های تازه از گیاه اسپست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قداح. [ ق َدْ دا ] ( اِخ ) موضعی است در دیاربنی تمیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( معجم البلدان ).
قداح.[ ق َدْ دا ] ( اِخ ) سعیدبن سالم که علمای علم رجال او را به قداح ملقب سازند. ( ریحانةالادب ج 3 ص 280 ).
قداح. [ ق َدْ دا ] ( اِخ ) عبداﷲبن میمون. فرقه میمونیه از فرق اسماعیلی اصحاب اویند. ( الفهرست ص 186 به نقل مؤلف خاندان نوبختی ص 265 ). و این فرقه را نباید با فرقه میمونیه از فرق عجارده خوارج اشتباه کرد. ( خاندان نوبختی ص 265 ).
قداح. [ ق َدْ دا ] ( اِخ ) میمون مکی پدر عبداﷲبن میمون. علماء رجال این لقب را به اوو فرزندش عبداﷲ میدهند. ( ریحانة الادب ج 3 ص 280 ).

معنی کلمه قداح در فرهنگ عمید

قدح ساز، کاسه گر.
تیرهای بی یپکان.

معنی کلمه قداح در فرهنگ فارسی

لقب میمون پدر عبدالله بن میمون ( قزوینی . یادداشتها ۱۳۹:۶ ) موسس فرقه میمونیه از فرق اسماعیلیه
( اسم ) جمع قدح تیرهای پیکان نا نهاده تیرهای قمار .
میمون مکی پدر عبدالله بن میمون علمائ رجال این لقب را به او و فرزندش عبدالله میدهند .

معنی کلمه قداح در دانشنامه آزاد فارسی

قَدّاح (قرن ۲ یا ۳ق)
(عبدالله بن میمون القداح) مؤسس افسانه ای فرقۀ قرمطیان اسماعیلی و جد خاندان فاطمیان. دربارۀ زندگی و هویت او شبهات بسیاری وجود دارد و ظاهراً دو یا سه تن در زمان های مختلف تحت نام عبدالله بن میمون قدّاح وجود داشته یا به این نام خوانده می شده که میان زندگی آن ها خلط شده است. متون قدیمی ضد اسماعیلی از قرن ۴ ق به بعد عبدالله را مؤسس واقعی فرقۀ قرمطیان و مردی مجوسی اهوازی می دانند که با همکاری حمدان قَره مط نهضت اسماعیلیه را در ۲۴۶ ق پدید آورد. این نظر کم کم قبول عام یافت و محققان اروپایی هم در دوران معاصر آن را پذیرفتند. ظاهراً نخستین بار علامه قزوینی بود که در تحقیقات خود این نظر را به کلی مجعول خواند و هویت واقعی عبدالله بن میمون قدّاح را تعیین کرد. به نظر او عبدالله بن میمون قداح از اصحاب معروف امام صادق (ع) و پدرش میمون هم از اصحاب امام باقر (ع) بوده و نام هر دو در کتب رجال شیعه آمده است. در کتاب کافی احادیثی از قداح روایت شده است، بنابراین شخصی که در نیمه اول قرن دوم هجری می زیسته و مورد وثوق شیعۀ امامیه بوده نمی تواند همان کس باشد که صد سال بعد در قرن سوم هجری مؤسس فرقه قرمطیه و جدّ عبیدالله مهدی بنیانگذار سلسله فاطمیان اسماعیلی قلمداد شده است. در ۱۹۵۸ م حسین همدانی، از محققان اسماعیلی، متن نامه ای از عبیدالله مهدی را که خطاب به اسماعیلیان یمن نوشته شده بود، کشف کرد که در آن عبیدالله صراحتاً خود را از نوادگان عبدالله بن میمون قداح می خواند. پس نه تنها دشمنان اسماعیلیه، بلکه خود اسماعیلیه هم او را قبول داشته و نامش را در سلسله نسب امامان خود ذکر کرده اند. این سلسله نسب بدین گونه است: ۱. اسماعیل بن جعفر (ع)؛ ۲. محمد بن اسماعیل؛ ۳. عبدالله وفی؛ ۴. احمد تقی؛ ۵. حسین رضی و ۶. عبیدالله مهدی بنیانگذار سلسلۀ فاطمی. این سلسله نسب تاحدی هویت عبدالله بن میمون را روشن می کند. می دانیم که محمد بن اسماعیل ملقب به میمون (به معنی مبارک و خوش یمن) بوده و گاهی پیروان او را مبارکیه و میمونیه می خواندند، پس عبدالله بن میمون نام مستعار عبدالله وفی، پسر محمد بن اسماعیل سومین امام اسماعیلی است. بنابراین عبدالله بن میمون قدّاح نام دو شخص مختلف است: یکی سومین امام اسماعیلی و دیگری از اصحاب امام صادق (ع) و آن عبدالله میمون قدّاحی که مخالفان اسماعیلیه او را بنیانگذار فرقه قرمطیان می دانند، فردی مجعول و برساختۀ دشمنان است.

جملاتی از کاربرد کلمه قداح

در میان بوستان بر شاخهای خشک و تر گربه بینی دید خواهی چون قداح اندر قمار