قتلی. [ ق َ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قتیل به معنی مقتول. مقتولان. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). کشته شدگان. قتلی. [ ق ُ ]( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. در 24000گزی شمال خاوری ساردوئیه و 18000گزی باختر راه مالرو راین به ساردوئیه واقع است و 15 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
معنی کلمه قتلی در فرهنگ عمید
= قتیل
معنی کلمه قتلی در فرهنگ فارسی
( صفت ) جمع قتیل کشتگان مقتولان . ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت و در ۲۴٠٠٠ گزی شمال خاوری ساردوئیه و ۱۸٠٠٠ گزی باختر راه مالرو و این ساردوئیه واقع است و ۱۵ تن سکنه دارد .
جملاتی از کاربرد کلمه قتلی
زین همه جامه معنی که خدا داد بمن صندلی و قتلی پیش کسی ننهادم
کار خود کردند و شه حاضر نبود این چنین قتلی بکس ظاهر نبود
لیک در دهلی پی تنبیه اشرار دیار غارت و قتلی عظیم افکند حکم شهریار
نوید وعده قتلی به گوشم میرسد غالب لب لعلش به کام بیدلان گویاست پنداری
فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ از روی باطن این خطاب با جوانمردان طریقت است که نفس خود را بشمشیر مجاهدت سر بر گیرند تا بمارسند وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا. و نگر تا نگویی که این قتل نفس از روی مجاهدت آسان تراست از آن قتل که در بنی اسرائیل رفت. که آن قتل ایشان خود یک بار بود، و از آن پس همه آسانی و آرام بود، و این جوانمردان را هر ساعتی و لحظه قتلی است.