قباچه

معنی کلمه قباچه در لغت نامه دهخدا

قباچه. [ ق َ چ َ / چ ِ ] ( اِمصغر ) بمعنی قباچای است که قبا و جامه کوچک باشد. ( برهان ). || قباچای. قباچه نوعی از کلاه از برای دفع سرما. ( فرهنگ دیوان البسه چ استانبول ص 202 ). نوعی از کلاه زمستانی. ( فرهنگ نظام بنقل دکتر معین در حاشیه برهان ) :
روزی که قباچه سیه می پوشد
در ظلمت شب صورت جان می بینم.ابوعلی مروزی.گاهی گشادگی بودت گه گرفتگی
داری قباچه و فرجی زان فراخ و تنگ.نظام قاری ( دیوان ص 89 ).از آن قباچه قلمی دوخته نگر
با جامه شکافته غنج و دلال و دوست.نظام قاری ( دیوان ص 41 ).
قباچه. [ ق ُ چ َ ] ( اِخ ) ناصرالدین حاکم ولایت سند در زمره ممالیک زرخرید سلطان شهاب الدین و مردی بسیار زیرک و باهوش بود و از سیاست و تدبیر امورشهریاری و قواعد مملکت داری بهره فراوان داشت و در کارهای لشکری دارای تبحر و تجربه بسیار بود بعد از مرگ سلطان شهاب الدین ، در اوچهه و ملتان استقلال یافته بعضی از قصبات سواحل سند نیز بتصرف او درآمد و به سال 621 هَ. ق. یکی از سرلشکران چنگیزخان با سپاه فراوان برای تسخیر ملتان روی آورد و چون ناصرالدین را تاب مقاومت با آن سپاه نبود در شهر متحصن شد. مغولان مدت چهل روز ملتان را محاصره کردند و چون فتح و فیروزی ممکن نگردید مراجعت نمودند، و در پایان 623 هَ. ق. ملک خان خلجی و اتباع او بر شهرهای سیستان غلبه کردند و قباچه به دفع آنان همت گماشت و میان دو طرف جنگی سخت درگرفت. ملک خان بقتل رسید سپاهیانش راه گریز در پیش گرفتند. در سال 624 سلطان شمس الدین التتمش لشکر به اوچهه کشید و قباچه فرار کرده و به قلعه بکهرشتافت. سلطان وزیر خود نظام الملک محمدبن ابی سعید رابمحاصره اوچهه معین کرد و خود به دهلی مراجعت نمود. نظام الملک در روز سه شنبه ششم جمادی الاولی سال 625 اوچهه را بصلح گرفت و متوجه قلعه بکهر شد. قباچه از آنجا نیز گریخت و در کشتی نشست و در دریا غرق شد. مدت سلطنت وی 27 سال بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 611 و 612 و لباب الالباب محمد عوفی چ بریل ج 1 ص 289 ).

معنی کلمه قباچه در فرهنگ عمید

قبای کوچک، قبای کوتاه.

معنی کلمه قباچه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قبای کوچک جامه کوچک برای اطفال ۲ - نوعی کلاه که برای دفع سرما بر سر گذارند کلاه زمستانی .
ناصر الدین حاکم ولایت سند در زمره ممالیک زرخرید سلطان شهاب الدین و مری بسیار زیرک و باهوش بود .

جملاتی از کاربرد کلمه قباچه

گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی بر من ز بهشت هشت در بگشایی