معنی کلمه قافل در لغت نامه دهخدا قافل. [ ف ِ ] ( ع ص ) بازگردنده از سفر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آنکه دست او خشک شده باشد. ( مهذب الاسماء ). مرد خشک دست. ( منتهی الارب ). || پوست خشک. خشک پوست. ( منتهی الارب ).
معنی کلمه قافل در فرهنگ فارسی بازگردنده، با گردنده ازسفرباز گردنده از سفر یا آنکه دست او خشک شده باشد .