قابلی

معنی کلمه قابلی در لغت نامه دهخدا

قابلی. [ ب ِ ] ( اِخ ) شاعر شیرازی ( و یا ترشیزی ). که دارای طبع خوب بوده و خود را به صورت مردم سپاهی می آراسته و در آخر کار از این سپاهیگری متقاعد گشته و به گوشه بی توشه ٔتوکل نشسته در اوائل حال هجو مردم بسیار میکرده در آخر از این کار نیز توبه کرده و این مطلع از اوست :
عجب نبود ز لطف ار زانکه بنوازی غریبان را
نوازش زآنکه رسم و عادت خوبی است خوبان را.
و اتفاقاً در این شعر هجو خود کرده که با وجودی که مزه ندارد قافیه هم معیوب است. ( ترجمه مجالس النفائس ص 66 و 240 ).

معنی کلمه قابلی در فرهنگ فارسی

شاعر شیرازی که دارای طبع خوب بوده و خود را بصورت مردم سپاهی میاراسته .

جملاتی از کاربرد کلمه قابلی

در ده ار قابلی بود در ده بده آواز ده بده سالار
و چون آفتاب در آینه تابد، آینه خود را آفتاب پندارد، لاجرم خود را دوست گیرد، چه همه چیز مجبول است بر دوستی خود، و در حقیقت اوئی او آفتابست، چه ظهور او راست،‌ آینه قابلی بیش نیست.
گرد بر گرد عارفان می گرد این چنین یار قابلی دریاب
دانه اشکی که دارم چون صدف در دل گره می‌فشاندم گر زمین قابلی می‌داشتم
او شطرنج‌باز قابلی نیز هست و به تدریس شطرنج می‌پردازد.
هر آنکه زنده کند سنت خلاف تو یکدم حدیث خلق رها کن بخلق قابلی او را
ارشمیدس دربارهٔ خود گفته‌ای دارد که با وجود گذشت قرن‌ها جاودان مانده: «نقطهٔ اتکایی به من بدهید تا زمین را از جا بلند کنم». مشابه همین گفته به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده‌است، اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس گوشه‌گیر و منزوی بود. در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت، یکی از آن‌ها کونون است که ریاضیدان قابلی بود و ارشمیدس چه از لحاظ فکری و چه از نظر شخصیتی برای وی احترام قائل بود و دیگری اراتوستن که گرچه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به‌شمار می‌رفت که برای خویش احترام خارق‌العاده‌ای قائل بود.
علت چندگانگی انواع آن در کشورهای مختلف بدین خاطر است که این غذا در مناطق تحت حاکمیت خراسان بزرگ در دربار مرسوم بوده و به همین خاطر نزد اهالی خراسان بزرگ پخته می‌شود و در دستور پخت اندکی متفاوت هستند اما پایه و اساس مواد اولیه و غذایی یکسانی دارند. نام اصلی و زادگاه این غذا کابل پایتخت افغانستان می‌باشد و با سلیقه خاصی آماده می‌شود قابلی پلو به‌طور عامیانه بر گرفته از نام کابلی پلو، و نام کابلی پلو از کابل پایتخت افغانستان گرفته شده است
گر سر ما بگذرد چون خوشه از گردون، رواست در زمین قابلی چون دانه پا افشرده ایم
ای درگه تو قبله هر مقبلی شده وی خدمت تو طاعت هر قابلی شده
قبول و قابل و مقبول گشتم نه مقبول و قبول قابلی بود
زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد جنون کامل ما دست قابلی دارد
کابلی پلو یا قابلی پلو که بعداً نام اوزبیکی پلو هم به خودش گرفت خوراک مجلسی و مهمانی پایتخت نشینان و کابلیان می‌باشد این غذا را عموم افغانستانی‌ها به ویژه مورد پسند باشندگان شمالی افغانستان است. کابلی پلو در کشور ازبکستان هم یک غذای مرسوم است و البته در شهرهای شمالی ایران میان مردمان ترکمن هم غذایی نزدیک به کابلی پلو به خصوص در شب یلدا و شب نوروز پخته می‌شود. کابلی پلو غذای ملی افغانستان است و در کشورهای آسیای میانه شهرت زیادی دارد. همچنین امروزه افغانستانی‌ها با ساخت رستوران‌ها در کشورهای غربی باعث گسترش و شهرت کابلی پلو شده است.
حور و فرشته خواندمت الحق که قابلی نبود روا که گویمت از آب یا گلی