قابل قیاس

معنی کلمه قابل قیاس در لغت نامه دهخدا

قابل قیاس. [ ب ِ ل ِ ] ( ص مرکب ) قیاس کردنی. قیاس پذیر.

معنی کلمه قابل قیاس در فرهنگ فارسی

قیاس کردنی قیاس پذیر

جملاتی از کاربرد کلمه قابل قیاس

تالستوی در ۲۳ فوریه ۱۹۴۵ در حالی که شهرت و محبوبیت زیادی در شوروی داشت درگذشت و «مرگ او ضایعه‌ای بزرگ برای ادبیات و فرهنگ روسی خوانده شد، ضایعه‌ای که شاید فقط مرگ گورکی در ۱۹۳۶ با آن قابل قیاس باشد.»
محمد باهری وی را یکی از افراد باسواد که از نظر اطلاعات سیاسی قابل قیاس با خیلی ها در ایران نبود، معرفی می کند.
به‌طوری‌که از منابع متأخر بر می‌آید، موسیقی در ایران باستان هنری ظریف و به کمال بود، و قواعد آن از نظر دقت با «کُنترپوان» غربی قابل قیاس است. ظاهراً رایج‌ترین ساز در دربار چنگ بوده‌است. شواهد دیگری نیز مبنی بر استفاده از رباب، بربط، تنبور، قانون، نی و نیز دف و دهل موجود است.