معنی کلمه قابس در لغت نامه دهخدا
قابس. [ ب ِ ] ( اِخ ) یاقوت گوید: شهری است در شمال افریقا و جنوب شرقی تونس در 300هزارگزی جنوب شهر تونس میان طرابلس و سفاقس و مهدیه ، و تا طرابلس هشت منزل فاصله دارد. عرض جغرافیائی آن 35 درجه است. دارای آبهای جاری و باغها و نخلستانها و درختان توت ، زیتون ، پرتقال ، لیمو، موز و نیشکر است و تجارت آن اهمیت دارد.رودخانه ای به همین نام از کنار آن میگذرد که آبی زلال و خنک دارد و باغهای قابس را مشروب مینماید. بکری گوید: شهری است زیبا دارای قلعه ای محکم و باغها و مسافرخانه ها و مسجد جامع و گرمابه های فراوان که گرداگرد آن را خندقی بزرگ احاطه کرده است. در موقع ضرورت آن را از آب انباشته سازند و در پناه آن خود را از تعدی و تجاوز دشمن نگهداری کنند. دارای سه دروازه است.و بیست هزار تن جمعیت دارد که بیشتر آنها عربند. ابن بطوطه گوید: این شهر در ساحل دریای روم واقع است.
قابس. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( تنگه ٔ... ) تنگه ای است در جنوب تونس و خلیج قابس و بین شط فجیج و شط جرید واقع است و خشکی آن 45 گز ارتفاع دارد. اطراف آن برای کشتی رانی مناسب است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
قابس. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( خلیج... ) خلیجی است در ساحل جنوب شرقی تونس و به نام شهر قابس شهرت یافته است. در شمال آن جزیره قرقنه و در جنوب آن جزیره جربه واقع است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).