قائلی

معنی کلمه قائلی در لغت نامه دهخدا

قائلی. [ ءِ ] ( اِخ ) از شعرای ایران است و تذکرةالشعرائی نوشته و به سال 955 هَ. ق. درگذشته است. قاموس الاعلام وی را از اهل ترشیر نوشته است ولی سام میرزا مینویسد: در اصل سبزواری است و اکنون در شهر قزوین است و در نهایت فقر و مسکنت اوقات میگذارند و این مطلع ازوست :
یار بی مهر و منم عاشق زار عجبی
حال زار عجبی دارم و یار عجبی
از قد خم شده و چهره زردم او را
میکند حلقه زرگوش گذار عجبی.
اماخود انصاف میدهد که این بیت از من نیست ، این مطلع ازوست :
دوای درد دل خویش از خدا طلبم
کجا روم ز که این درد را دوا طلبم ؟( تحفه سامی ص 135 ).

معنی کلمه قائلی در فرهنگ فارسی

از شعرای ایرانی است و تذکره الشعرائی نوشته و بسال ۹۵۵ درگذشته است .

جملاتی از کاربرد کلمه قائلی

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ گفت وقتی بمرو بیمار شدم و آرزوی نشابورم بگرفت بخواب دیدم که قائلی گوید ی مرا، تو ازین شهر بنتوانی شد که جماعتی از پریان سخن توشان خوش آمدست و بمجلس تو حاضر آیند از بهر ایشان بازداشتۀ اینجا.
سگ ز پی جیفه رفت در به در و کو به کو گر به سگی قائلی جیفهٔ دنیا طلب
بلفظش قائلی بی‌فعل چونست گر این آبست چون بهره تو خونست
فضلت علما ان علم قائلی والقیل احیی الذی من العلماء
شدم قائل بهر قولی و عهدی نه عهدی و نه قول قائلی بود
چو گوید قائلی ز ارباب تکمیل بنفی علم مر آن راست تاء/ویل