فاسقان

معنی کلمه فاسقان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فاسقان (قرآن). در این مقاله مصادیق فاسقان با توجه به آیات قرآن معرفی می شوند.
زندگی با فاسقان، دشوار و ناخوشایند براى بندگان شایسته خداوند:قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ.
مائده/سوره۵، آیه۲۵.
۱. ابلیس : فسق ابلیس به دلیل تمرّد از فرمان الهى به سجده براى آدم علیه السلام: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ....
کهف/سوره۱۸، آیه۵۰.
اکثریت فاسقان (قرآن)، خبر فاسقان (قرآن)، عذاب فاسقان (قرآن)، مبارزه با فاسقان (قرآن)، معاشرت با فاسقان (قرآن)، معاشرت فاسقان (قرآن).

جملاتی از کاربرد کلمه فاسقان

۳۴. مالش رندان و فاسقان وقتی پسندیده آید که به نفس خویش از فجور بپرهیزد. یکی از پادشاهان خمخانۀ خماران شکستن فرمود، و شبانگاه گفت ندیمان خود را انگور فلان باغ را در وجه عصیر نهادیم. صاحبدلی بشنید گفت ای که گفتی بد مکن خود مکن.
گر فاسقان را از گنه در باغ رضوان نیست ره در روی ساقی کن نگه صد باغ رضوان بین در او
ور بیابند فاسقان آن را بفزایند کفر و عصیان را
پس اگر خرینه ای باشد محکم و اندر وی نعمت بسیار بود و تو از آن عاجز که کلید تو نداری. خازن کلید به تو دهد تو دست فراکنی و از آن نعمتها چیزی برگیری، پس حوالت این نعمتها با آن کس کنی کلید به تو داد، یا به آن که به دست فراگرفتی؟ باید بدانی که چون کلید به دست تو دادند به دست فراگرفتن را بس قدری نباشد. قدر آن را بود که کلید به تو داد و نعمت از جهت وی بود. پس همه اسباب قدرت تو که کلید اعمال است عطا از حق تعالی است، پس تعجب از فضل وی کن که کلید خزینه طاعت به تو داد و از همه فاسقان منع کرد و کلید معصیت به دست دیگران داد و در خزاین طاعت بر ایشان ببست، بی آن که از ایشان جنایتی بود، بلکه به عدل خود کرد بی آن که از تو خدمتی بود، بلکه به فضل خویش کرد.
به چشم عاشقان جان و جهانیم به چشم فاسقان مرگیم و دردیم
قُلْ گوی، إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ اگر چنان است که پدران شما و پسران شما، وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ و برادران شما و جفتان شما، وَ عَشِیرَتُکُمْ و خویشاوندان شما، وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها و مالهای گرد کرده شما، وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها و بضاعتی که دارید تجارت را که در آن از کاسدی میترسید، وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها و مسکنهای ساخته که پسندید، أَحَبَّ إِلَیْکُمْ اگر چنان است که این همه دوست‌تر است بشما، مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‌ از خدا و رسول وی، وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ و کوشیدن با دشمن وی از بهر وی، فَتَرَبَّصُوا چشم میدارید، حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ تا آن گه که خدای کار خویش آرد و فرمان خویش بسر شما، وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ. (۲۴) و خدای پیش برنده و راه نمای کار فاسقان نیست.
یاور فاسقان دزد فریب اژدها هیبت و نهنگ نهیب
همنشین صالحان باش ای پسر هم جدا از فاسقان باش ای پسر
فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ ای باعد بیننا و بین القوم العاصین الّذین عصوا ان یقاتلوا عدوّهم، ای لا تجعلنی و أخی فی جملتهم. پس وحی آمد بموسی که یا موسی! اکنون که عصیان نمودند، و تو ایشان را فاسقان نام کردی، ایشان را عذاب فرو گشایم، و همه را هلاک کنم، و دمار بر آرم مگر آن دو بنده فرمانبردار یوشع و کالب. موسی بزارید در اللَّه، و گفت: خداوندا زینهار ایشان را هلاک مکن، و این یک بار دیگر ایشان را بمن بخش. بار خدایا! در گذار و عفو کن از ایشان، باشد که از صلب ایشان فرزندانی آیند که از فرمانبرداری بنگردند. رب العالمین گفت: یا موسی مرادت بدادم، اما پس ازین ایشان را نیست و نرسد که در زمین قدس شوند، و این بیابان برایشان حرم ساختم، و حرام کردم برین زمین که ایشان را از خود بیرون گذارد تا چهل سال برآید. گفته‌اند که شش فرسنگ بود بعرض، و دوازده فرسنگ بطول، و بروایتی نه فرسنگ بعرض و سی فرسنگ بطول، و موضع آن تیه میان فلسطین و ایله مصر. هر بامداد فرا راه بودند و گرم میراندند تا شبانگاه، و شبانگاه هم بآن منزل اوّل بودند، و گفته‌اند که: در روز محبوس بودند، و در شب میرفتند، از اوّل شب تا بامداد میرفتند، بامداد هم بمقام اول شب بودند. پس بموسی نالیدند، و موسی دعا کرد تا ربّ العزّة منّ و سلوی بایشان فرو فرستاد، و آن جامها که بر تن ایشان بود ماند تا آخر عمر، کودک که میزاد با جامه میزاد، چندان که وی را دربایست بود، و چنان که کودک میبالید جامه با وی میبالید، و چون آب خواستند موسی دعا کرد تا دوازده چشمه از آن سنگ سپید که از طور با خود برده بود روان گشت، فذلک قوله: قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ.
هر دو دانشمند اما درد نوش نه چو دیگر فاسقان طاعت فروش