فاروقی

معنی کلمه فاروقی در لغت نامه دهخدا

فاروقی. ( اِخ ) ابراهیم قوام. رجوع به ابراهیم قوام فاروقی شود.
فاروقی. ( اِخ ) عبدالباقی بن سلیمان بن احمد العمری الفاروقی الموصلی. شاعر و تاریخ نویس. در موصل متولد شد و سپس به بغداد رفت و تا پایان زندگی در آنجا بود. زندگی او میان سالهای 1204 و 1278 هَ. ق. بود. از آثارش یکی دیوان اشعار با عنوان «التریاق الفاروقی » و دیگر نزهةالدهر فی تراجم فضلاءالعصر، و نزهةالدنیا در شرح حال برخی از مردان موصل ، و کتاب دیگر بنام الباقیات و الصالحات مشهور است. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 474 ).
فاروقی. ( اِخ ) عزالدین احمدبن ابراهیم ، مکنی به ابوعمر فاروقی احمدی. نویسنده ارشادالمسلمین بطریق شیخ المتقین است. ( از معجم المطبوعات ستون 1427 ).
فاروقی. ( اِخ ) میران محمدشاه. از سلاطین سلسله خاندیش که بین سالهای 801 تا 1008 هَ. ق. پادشاهی کردند و به دست مغولهای هند برافتادند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال ص 282 و رجوع به خاندیش شود.

معنی کلمه فاروقی در فرهنگ فارسی

نام خاندانی است مسلمان در خاندش هند که توسط ملک رجا( راجه ) ابن خان جهان ( منسوب به عمر بن خطاب ) تاسیس شد ( جل. ۷۷۲ ه ق . / ۱۳۷٠ م . - ف. ۸٠۱ ه ق. / ۱۳۹۹ م . ) وی از طرف فیروز سوم فرمانروای دهلی بحکومت رسید. پس از او پسرش نصر خان جانشین شد و شهر برهان پور را مقر خود قرار داد . آخرین پادشاه این خاندان بهادر بود که در زندان هور درگذشت ( ۱۶۲۴ م . )
میران محمدشاه از سلاطین سلسله خاندیش .

معنی کلمه فاروقی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فاروقی (ابهام زدایی). فاروقی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اشرف علی بن عبدالحق فاروقی تهانوی، واعظ و عارف و مؤلف حنفی• محمداعلی بن علی فاروقی تهانوی، دانشمند هندی سده دوازدهم، مؤلف کشّاف اصطلاحات الفنون• ملامحمود بن محمدعمری فاروقی جونپوری، مشهور به ملامحمود، حکیم و منطقی و ادیب هندی
...

جملاتی از کاربرد کلمه فاروقی

از قدر چو عَیّوقی از عدل چو فاروقی وز گوهر سلجوقی پاکیزه‌ترین گوهر
احمد فاروقی (۱۹۳۸ –۱۹۹۳) فیلم‌ساز ایرانی بود.
سروری در دین ما خدمتگری است عدل فاروقی و فقر حیدری است
موسیقی فیلم توسط مُکُند سوریاوانشی، آکاشدیپ سنگوپتا و شاشی سومان ساخته شد در حالی که اشعار توسط سوریاوانشی، راوی‌گیری، روهان دیشموک، داراب فاروقی و پراشانت اینگول نوشته شد.
بر سما دارد چو میکاییل و چون جبریل دوست بر زمین دارد چو صدیقی و فاروقی خدم