معنی کلمه فارسیان در لغت نامه دهخدا
فارسیان. ( اِخ ) دهی از دهستان کوهستان بخش مینودشت شهرستان گرگان که در 24 هزارگزی خاور مینودشت واقع است. جایی کوهستانی ، سردسیر و دارای 630 تن جمعیت است. آب آنجا از چشمه سار و محصول عمده آن غلات ، ابریشم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی و چادرشب است. مزرعه یکه قوز جزء این ده است. زیارتگاهی دارد.( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ). رابینو فارسیان را جزو دهات کوهسار استراباد نام برده است. رجوع به مازندران و استراباد ترجمه وحید مازندرانی ص 172 شود.
فارسیان. ( اِخ ) طایفه فارسیان که در حدود شاهرود و سنخاص متوقف میباشند و خط کردمحله شمال استراباد، قاتول ، فندرسک ، فارسیان ، سنخاص و جنوب اسفراین محل سکونت آنهاست که در حدود شهرستانهای شاهرود و بجنورد امروزی است. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 105 شود.