فاذا

معنی کلمه فاذا در لغت نامه دهخدا

( فاذاً ) فاذاً. [ ف َءْ ذَن ْ / ف َ اِ ذَن ْ ] ( ع ق مرکب ) آنگاه. آنوقت. سپس. در این معنی مرکب است از «ف » + «اذاً» : فاذاً لایؤتون الناس نقیراً. ( قرآن 53/4 ).

معنی کلمه فاذا در فرهنگ فارسی

آن گاه . آن وقت

معنی کلمه فاذا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شَاخِصَةٌ: خیره شونده (منظور از شخوص بصر در عبارت "فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ "این است که چشم آن چنان خیره شود که پلکش به هم نخورد )
معنی نَسْلَخُ: بیرون می کشیم (از مصدر سلخ است که به معنای بیرون کشیدن (اگر با "مِن"متعدی شود )یا کندن(اگر با "عَن "متعدی شود ) است و در عبارت "وَءَایَةٌ لَّهُمْ ﭐللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ ﭐلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ " به معنی بیرون کشیدن است)
معنی قِیَامٌ: ایستادن(وقتی که مصدر است نظیرعبارت " فَمَا ﭐسْتَطَاعُواْ مِن قِیَامٍ ") - ایستاده ها (جمع قائم در عبارت "ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون ")
معنی مُسْتَأْنِسِینَ: أُنس گرفته ها - سرگرم شده ها (َفَإِذَا طَعِمْتُمْ فَـﭑنتَشِرُواْ وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ" یعنی بعد از خوردن غذا در منزل پیامبر صلی الله علیه وآله سرگرم سخن گفتن نشوید و پراکنده گردید )
معنی مَّنَاسِکَکُمْ: عبادتهای شما (کلمه منسک مصدر میمی ، و اسم زمان و مکان است از نسک و در عبارت "فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَـﭑذْکُرُواْ ﭐللَّهَ " مصدر میمی و به معنای عبادت است ، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست )
معنی مَنَاسِکَنَا: عبادتهای ما (کلمه منسک مصدر میمی ، و اسم زمان و مکان است از نسک و در عبارت "فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَـﭑذْکُرُواْ ﭐللَّهَ " مصدر میمی و به معنای عبادت است ، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست )
معنی مَنسَکاً: عبادت (کلمه منسک مصدر میمی ، و اسم زمان و مکان است از نسک و در عبارت "فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَـﭑذْکُرُواْ ﭐللَّهَ " مصدر میمی و به معنای عبادت است ، عبادتی که مشتمل بر قربانی و ذبح هم هست )
معنی وَجَبَتْ: سقوط کرد (کلمه وجوب به معنای سقوط است . وقتی میگویند وجبت الشمس معنایش این است که آفتاب غروب کرد و منظور از وجوبِ جنوب(پهلوها) قربانی در عبارت "فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا" این است که با پهلو به زمین بیفتد ، کنایه از اینکه بمیرد)
معنی نَقِیراً: گودی پشت هسته ی خرما - نقطهای است که بر روی هسته خرما است - چیز حقیر و اندکی که مرغ آن را با منقار خود از زمین بر میدارد (کلمه نقیر ، صفت مشبهه است ، و در عبارت "فَإِذاً لَّا یُؤْتُونَ ﭐلنَّاسَ نَقِیراً "به معنای اسم مفعول یعنی منقور (منقار زده ) آمد...
معنی مُّبْلِسُونَ: درمانده و نامید و خاموشان (اسم فاعل ابلاس به معنای اندوهی است که از شدت گرفتاری به دل روی میآورد و چون مبلس و اندوهگین بیشتر اوقات خاموش و از فرط اندوه هر کار مهمی را هم فراموش میکند ، از این جهت به کسی هم که در مباحثه و محاکمه ، دلیلش کند و سست شود ...
معنی مُبْلِسِینَ: درمانده و نامید و خاموشان (اسم فاعل ابلاس به معنای اندوهی است که از شدت گرفتاری به دل روی میآورد و چون مبلس و اندوهگین بیشتر اوقات خاموش و از فرط اندوه هر کار مهمی را هم فراموش میکند ، از این جهت به کسی هم که در مباحثه و محاکمه ، دلیلش کند و سست شود ...
ریشه کلمه:
اذا (۴۵۴ بار)ف (۲۹۹۹ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه فاذا

قال: فوقع فی نفسی حبّ الاسلام و رغبت فیه فلمّا اصبحت شددت علی راحلتی رحلها و انطلقت موجّها الی مکة. فلمّا کنت ببعض الطریق اخبرت انّ النبیّ (ص) قد هاجر الی المدینة، فقدمت المدینة فسألت عن النبیّ (ص) فقیل هو فی المسجد، فانتهیت الی المسجد فعقلت ناقتی و دخلت المسجد فاذا رسول اللَّه (ص) و النّاس حوله، فقلت، اسمع مقالتی یا رسول اللَّه فقال: ادن فلم یزل یدنینی حتّی صرت بین یدیه فقال هات.
و قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ فَدَعا رَبَّهُ جاء فی التفسیر ان الرجل من قوم نوح یلقی نوحا علیه السلام فیخنقه حتی یخرّ مغشّیا علیه فاذا افاق قال: اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون فلمّا بلغ تسعمائة و خمسین سنة فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ ای بانّی مغلوب مقهور فَانْتَصِرْ ای فانتقم لی منهم.
و قال سعید بن جبیر کانت العرب، یعبدون الحجارة و الذهب و الفضة، فاذا وجدوا شیئا احسن من الاول، رموه و کسروه و عبدوا ما هو احسن، و قال الشعبی انما سمی الهوی لانه یهوی بصاحبه فی النار، وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عن الایمان:، عَلی‌ عِلْمٍ منه بعاقبة امره و قیل علی ما سبق فی علمه انه ضالّ قبل ان یخلقه، وَ خَتَمَ ای طبع‌ عَلی‌ سَمْعِهِ کی لا یسمع الحق وَ قَلْبِهِ کی لا یفهم الحق وَ جَعَلَ عَلی‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً.
قال النبی: «لا یزال اللَّه عز و جل مقبلا علی العبد ما کان فی صلاته ما لم یلتفت فاذا التفت اعرض عنه.
شیخ گفت فاذا ابصرتنی ابصرته و اذا ابصرته ابصرتنا