معنی کلمه فاخته گون در لغت نامه دهخدا فاخته گون. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) برنگ فاخته. خاکستری : چو شد ز نم زدن ابرهای فاخته گون درخت باغ چو طاوس جلوگی خرم.سوزنی.ریخته آسمان فاخته گون از هوا فاخته ، ز فاخته خون.نظامی.فاخته فریادکنان صبحگاه فاخته گون کرده فلک را به آه.نظامی.
معنی کلمه فاخته گون در فرهنگ عمید به رنگ فاخته، خاکی رنگ: فاخته فریادکنان صبحگاه / فاخته گون کرده فلک را به آه (نظامی۱: ۲۹ ).
جملاتی از کاربرد کلمه فاخته گون ریخته آسمان فاخته گون از هوا فاخته ز فاخته خون فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید جامهٔ خانه بتیک فاخته گون شد فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید جامهٔ خانه بتبک فاخته گون آب اگر نه قوس قزح طوق بند گیش بدی سحاب فاخته گون طاق کی شدی به سخا چه شد زنم زدن ابرهای فاخته گون درخت باغ چو طاوس جلوه گر خرم