فائز

معنی کلمه فائز در لغت نامه دهخدا

فائز. [ ءِ ] ( ع ص ) رهایی یابنده. از شر رهاشده و به خیر دست یافته. رجوع به فایز شود. ( از اقرب الموارد ). || فیروزی یابنده. ( آنندراج ).
فائز. [ ءِ ] ( اِخ ) شمشیر سعیدبن زیدبن عمروبن نفیل است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه فائز در فرهنگ فارسی

ابن ظافر مکنی به ابوالقاسم خلیفه فاطمی مصر ( جل.۵۴۹ ه ق . / ۱۱۵۴ م . - ف ۵۵۵ ه ق . / ۱۱۶٠ م . ) ابن العباس وزیر وی را بر تخت نشاند .
( اسم ) ۱ - رستگار شونده رستگار ۲ - پیروزی یابنده پیروز غالب فاتح .
شمشیر سعید بن زید بن عمرو بن نفیل است.

معنی کلمه فائز در فرهنگ اسم ها

اسم: فائز (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: fā’ez) (فارسی: فائز) (انگلیسی: faez)
معنی: رهایی یابنده، رستگار شونده، رستگار، پیروز، ( در قدیم ) نایل، پیروزی یابنده، فایز

جملاتی از کاربرد کلمه فائز

انتخابات قبلاً برای اوایل سال ۲۰۱۹ برنامه‌ریزی شده بود، پس از آن که قبلاً برای ۱۰ دسامبر ۲۰۱۸ برنامه‌ریزی شده بود. چهار نفری که در ماه می ۲۰۱۸ با توافق اولیه موافقت کردند عبارتند از: فائز السراج (رئیس دولت وفاق ملی)، خلیفه حفتر (رئیس ارتش ملی لیبی)، عقیله صالح عیسی (رئیس مجلس نمایندگان) و خالد المشری (رئیس شورای عالی دولت)
چو شداز هستی یکذات فائز بهستیهاست حکمش جمله جایز
داستان فیلم با دستگیری فائز و حمزه شروع می‌شود. در ادامه بازجو از آنها می‌خواهد همه‌چیز را تعریف کنند. فائز شروع به گفتن گذشته می‌کند و فیلم فلش بک می‌زند.
تا به دل فائز شود، از فیض پیر مر گرسنه، آنچه از نان و پنیر