فائت

معنی کلمه فائت در لغت نامه دهخدا

فائت. [ ءِ ] ( ع ص ) نیست شونده. فوت کننده. ( غیاث ). فایت. || گذشته. ازدست رفته : اما تقدیر آسمانی کرده آمده بود و کار فائت شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 361 ).
ترسد ار آید رضا خشمش رود
انتقام و ذوق از او فایت شود.مولوی.رجوع به فایت شود.

معنی کلمه فائت در فرهنگ عمید

ازمیان رفته، ازدست رفته، فوت شده، نیست و نابود.

جملاتی از کاربرد کلمه فائت

لا تطل الحزن علی فائت فقل ما یجدی علیک الحزن‌
آن فائت را قضا توانکرد گر باشد در وفات تاخیر
مهما نزلت بارض فائت نادیها واقر سلاماً علی الادآب و ارتحل
و خدای عز و جل در قرآن جایها ذم کرده است ایشان را که دنیا بر دین اختیار کردند. فقال تعالی ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ و قال تعالی بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا و قال تعالی أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ الآیة. معنی دیگر آنست که کعب اشرف و اصحاب او که علماء جهودان بودند نعت مصطفی که در توریة خوانده بودند پنهان میداشتند از سفله و عامه ایشان و از مهتران خویش که جنگ میکردند با رسول خدای، بدان سبب رشوتها میستدند و می‌ترسیدند که اگر بیان نعت محمد کنند آن رشوتها ازیشان فائت شود، پس این آیت در شأن ایشان آمد.
معنی دیگر گفته‌اند: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ بشتابید یا امّت محمّد بنیکیها و کردارهای پسندیده، پیش از آنکه فائت شود بمرگ، و الیه‌
وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ مجاهد گفت این صبر بمعنی صوم است و خطاب با جهودان است، و ایشان در بند شره و ریاست بودند، ترسیدند که اگر بیان نعت مصطفی کنند آن ریاست و معیشت که ایشان را از سفله ایشان فایده میبود بریشان فائت شود، رب العالمین ایشان را بروزه و نماز فرمود. و روزه بدان فرمود تا شره ببرد، و نماز بدان فرمود تا کبر ببرد و خشوع آرد، و هر چند که نماز و روزه از فروع دین است نه از اصول اما بمذهب شافعی و جماعتی از ائمه دین کافران بفروع دین مخاطب اند، و این اصل را شرحی است بجای خویش گفته شود انشاء اللَّه تعالی.