فئودالیته

معنی کلمه فئودالیته در فرهنگ معین

(فِ ئُ تِ ) [ فر. ] (اِ. ) حکومت ملوک الطوایفی ، نوعی حکومت که زمین داران بزرگ قدرت را در دست دارند.

معنی کلمه فئودالیته در فرهنگ عمید

حکومت فئودال ها در قرون وسطی در اروپا.

معنی کلمه فئودالیته در فرهنگ فارسی

نوعی حکومت ملوک الطوائفی که در قرون وسطی در اروپا معمول بود . در این نوع حکومت مالکان عمده بر رعایا تسلط و حکومت تام دارند .

معنی کلمه فئودالیته در ویکی واژه

فئودالیته
حکومت ملوک الطوایفی، نوعی حکومت که زمین داران بزرگ قدرت را در دست دارند.
سگ فئودال عامل فئودال، عامل یا مزدور خان و ارباب شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه فئودالیته

فرماندهی ارتش پارلمان با خرده مالکی به نام الیور کراموِل بود که با نظام فئودالیته مخالف بود. ارتش پادشاه در این جنگ‌ها شکست خورد و در سال ۱۶۴۹ چارلز استوارت اول، پادشاه انگلستان، دستگیر و اعدام شد و در همان سال کرامول اعلام جمهوری و خود نیز رئیس‌جمهور شد. او را اولین و آخرین رئیس‌جمهور انگلستان می‌دانند. روش او بیشتر دیکتاتوری بود. حکومت استبدادی کرامول تا زمان مرگ او یعنی تا سال ۱۶۵۸ میلادی به نفع سرمایه‌داران ادامه یافت اما به خواسته‌های تودهٔ مردم توجهی نشد.
۲۰ روز پس از سقوط باستیل، مجلس اصناف فرانسه، به منظور آرام‌سازی جنگ و آشوب داخلی، در شب چهارم اوت، نظام فئودالی را برای همیشه لغو کرد. مجلس اصناف، بیگاری کشیدن از رعیت را از نشان‌های فئودالیته دانست و عشریه کلیسا را نیز برداشت. بدین ترتیب امتیازات صدها ساله اشراف و کلیسا از میان برداشته شد. در روز چهارم اوت اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه* نوشته شد و بنا شد تا در مقدمه قانون اساسی بعدی گنجانده شود تا حقوق شاه و ملت را تعیین نماید.
کتاب از جهت بازسازی جالب توجهی که از وقایع سیاسی و اجتماعی فرانسه در مراحل مختلف انقلاب آن، از تجزیه نظام فئودالیته گرفته تا اصول ۱۷۸۹ و آشوبهای دموکراتیک قرن نوزدهم، به دست می‌دهد مشهور است.