غرمان.[ غ َ ] ( نف ) نعت فاعلی از غَرمیدن. خشمناک و قهرآلود و غمگین. ( برهان قاطع ). مصحف غژمان. ( حواشی برهان چ معین ). غضبناک و خشمگین ، و همچنین غرمنده و غرمیده. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) : دشمن خویش را بری فرمان هر زمان دوست را کنی غرمان.نصیر ادیب ( از فرهنگ رشیدی ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ).