غاسل

معنی کلمه غاسل در لغت نامه دهخدا

غاسل. [ س ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از غسل. شوینده.

جملاتی از کاربرد کلمه غاسل

درجه سوم آن که حال وی چون مرده باشد پیش مرده باشد پیش مرده شوی خویشتن را مرده ای بیند متحرک به قدرت ازلی نه به خود، چنان که مرده متحرک به حرکت غاسل باشد اگر کاری پیش وی آید دعا نیز نکند، نه چون کودکی که مادر را خواند بلکه چون کودکی بود که داند که اگر مادر را نخواند مادر خود داند و تدبیر وی کند.