عجاله

معنی کلمه عجاله در لغت نامه دهخدا

( عجالة ) عجالة. [ ع ُ / ع ِ ل َ ] ( ع اِ ) ماحضر. ( منتهی الارب ). ماحضر از طعام. ( اقرب الموارد ). || آنچه زود فراهم آرند مهمان را. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). هر چه به شتاب حاضر آورده شود. ( غیاث از منتخب ) ( اقرب الموارد ). هرچه سردست مهیا آید. ( منتهی الارب ). || آنچه سوار توشه بردارد از چیزهایی که خوردن آن دشوار نباشد او را مانند خرما و سویق. ( اقرب الموارد ).
- عجالة الراکب ؛ آنچه سوار با خود بردارد ازخرما و سویق. ماحضر. آنچه آماده و در دسترس باشد : بقیه آن فیالق فیل افکن انهزام یافته عجالةالراکب هزار فیل نیک فال از آن اَفیال فِلال به مرابطحصول پیوست. ( دره نادره ص 448 ). التمر عجالة الراکب ؛ مثلی است که برای تحریک کسی زنند تا به اندک موجود قناعت کند گاهی که دسترسی به بسیار آن نباشد. || شیر ناشتاشکن که شبان پیش از دوشیدن شتران بیک حلبه در چراگاه دوشیده باشد. ( منتهی الارب ). شیر اندک که دوشنده در چراگاه شتابان دوشد آن را برای خود یا جز خود. ( اقرب الموارد ).
عجالة. [ ع ِ ل َ] ( ع اِ ) گیاهی است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
( عجالةً ) عجالةً. [ ع ِ ل َ تَن ْ ] ( ع ق ) در عرف و تداول عامیانه ،فعلاً. آنچه اکنون حاضر و دست رسی بدان هست. در حال حاضر. فی الحال. بنقد: عجالةً بهمین اندازه بس است.

معنی کلمه عجاله در فرهنگ عمید

۱. کاری که با شتاب انجام داده شود، آنچه با عجله آماده کنند.
۲. وقت اندک، زمانی که به سرعت می گذرد.

معنی کلمه عجاله در فرهنگ فارسی

کاری که باشتاب انجام داده شود، آنچه که باعجله آماده کنند، غذائی که باعجله برای مهمان فراهم کنندعجاله:فغلا، اکنون
۱ - بی درنگ بدون تاخیر فورا . ۲ - فعلا اکنون : عجاله با شما کاری ندارم . توضیح نوشتن آن به صورت عجالتا غلط است .
در عرف و تداول عامیانه فعلا آنچه اکنون حاضر و دست رسی بدان هست در حال حاضر

جملاتی از کاربرد کلمه عجاله

وصال باید و باید زمانه هیچ و لیک عجاله یی بود آخر برای سد رمق
قبا و شال و هر چیزی عجاله کنم آماده رخت بیست ساله